مشاعره چالشی

~ZaHrA~ · 6/12/24

b_a244 گفت:
دگر این حنجره حتی برای خود نمیخواند

یاد می‌داری که با من جنگ در سر داشتی

رای رای توست خواهی جنگ خواهی آشتی

..
خوش خرامان می‌روی ای جان جان بی‌من مرو

b_a244 · 6/12/24

~ZaHrA~ گفت:
رای رای توست خواهی جنگ خواهی آشتی

..
خوش خرامان می‌روی ای جان جان بی‌من مرو

ای حیات دوستان در بـ*ـو*ستان بی‌من مرو

آن قصر که جمشید در او جام گرفت

~ZaHrA~ · 6/12/24

b_a244 گفت:
ای حیات دوستان در بـ*ـو*ستان بی‌من مرو

آن قصر که جمشید در او جام گرفت

آهو بچه کرد و روبَه آرام گرفت

..

معاشران ز حریفِ شبانه یاد آرید

b_a244 · 6/12/24

~ZaHrA~ گفت:
آهو بچه کرد و روبَه آرام گرفت

..

معاشران ز حریفِ شبانه یاد آرید

حقوقِ بندگیِ مخلصانه یاد آرید

مسافرند همه خلق و نیستند آگاه

~ZaHrA~ · 6/12/24

b_a244 گفت:
حقوقِ بندگیِ مخلصانه یاد آرید

مسافرند همه خلق و نیستند آگاه

که می نوای نوشیدنی و طعام باید کرد
به زیر آتش اندیشه زاد باید پخت

b_a244 · 6/12/24

~ZaHrA~ گفت:
که می نوای نوشیدنی و طعام باید کرد
به زیر آتش اندیشه زاد باید پخت

زعلم حق زبان را زمام باید کرد

که نام نیکو مرغ است و فعل نیکش دام

~ZaHrA~ · 6/12/24

b_a244 گفت:
زعلم حق زبان را زمام باید کرد

زعلم حق زبان را زمام باید کرد

دوتاش یکیه

تو را اگر نبود ناصحی امام امروز

b_a244 · 6/12/24

~ZaHrA~ گفت:
دوتاش یکیه

تو را اگر نبود ناصحی امام امروز

بسی که فردا «ای وای مام» باید کرد

وای آن کو اندر این ره می‌رود بی‌دانشی

~ZaHrA~ · 7/12/24

دانش راهم تویی ای راه دان بی‌من مرودانش راهم تویی ای راه دان بی‌من مرو
..
دیگرانت عشق می‌خوانند و من سلطان عشق

b_a244 · 7/12/24

~ZaHrA~ گفت:
دانش راهم تویی ای راه دان بی‌من مرودانش راهم تویی ای راه دان بی‌من مرو
..
دیگرانت عشق می‌خوانند و من سلطان عشق

ای تو بالاتر ز وهم این و آن بی‌من مرو

گر آب روی همی بایدت، قناعت را

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی