مشاعره با اشعار ناصرخسرو

b_a244 · 1/12/24

~ZaHrA~ گفت:
تو با هوش و رای از نکو محضران چون
همی برنگیری نکو محضری را؟

ارکان گهرست و ما نگاریم همه
وز قرن به قرن یادگاریم همه

~ZaHrA~ · 1/12/24

b_a244 گفت:
ارکان گهرست و ما نگاریم همه
وز قرن به قرن یادگاریم همه

هر که ز ایزد سیم و زر جوید ثواب

بد نشان و بیهش و شوم اختر است

b_a244 · 2/12/24

~ZaHrA~ گفت:
هر که ز ایزد سیم و زر جوید ثواب

بد نشان و بیهش و شوم اختر است

تو با هوش و رای از نکو محضران چون
همی برنگیری نکو محضری را؟

~ZaHrA~ · 2/12/24

b_a244 گفت:
تو با هوش و رای از نکو محضران چون
همی برنگیری نکو محضری را؟

ای پیر، نگه کن که چرخ برنا
پیمود بسی روزگار بر ما

b_a244 · 2/12/24

~ZaHrA~ گفت:
ای پیر، نگه کن که چرخ برنا
پیمود بسی روزگار بر ما

این خاک سیه بیند و آن دایره سبز
گه روشن و گه تیره گهی خشک و گهی تر

~ZaHrA~ · 2/12/24

b_a244 گفت:
این خاک سیه بیند و آن دایره سبز
گه روشن و گه تیره گهی خشک و گهی تر

رفته‌ای مکه دیده، آمده باز
محنت بادیه خریده به سیم

b_a244 · 2/12/24

~ZaHrA~ گفت:
رفته‌ای مکه دیده، آمده باز
محنت بادیه خریده به سیم

مرد خرد که بار جهان بکشد به دوش

از کار نیک فارغ و از کار بد خموش

~ZaHrA~ · 2/12/24

b_a244 گفت:
مرد خرد که بار جهان بکشد به دوش

از کار نیک فارغ و از کار بد خموش

شاد گشتم بدانکه کردی حج
چون تو کس نیست اندر این اقلیم

b_a244 · 2/12/24

~ZaHrA~ گفت:
شاد گشتم بدانکه کردی حج
چون تو کس نیست اندر این اقلیم

مرا این روزگار آموزگار است
کزین به نیست‌مان آموزگاری

~ZaHrA~ · 3/12/24

b_a244 گفت:
مرا این روزگار آموزگار است
کزین به نیست‌مان آموزگاری

یا ذات نهاده در صفائیم همه
عین خرد و سفره ذاتیم همه

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی