مشاعره با حرف ح

-FãTéMęH- · 23/11/23

حقگوی را زبان ملامت بود دراز

حق نیست اینچه گفتم؟ اگر هست گو بلی

( حافظ )

ElnaZ☆ · 24/11/23

حسن یوسف قوت جان شد سال قحط
آمدیم از قحط ما هم سوی تو

moh@mad · 24/11/23

yousfi گفت:
حسن یوسف قوت جان شد سال قحط
آمدیم از قحط ما هم سوی تو

حلقه بر در کوفتن ما را ندارد حاصلی
ما در منزل به روی خود ز بیرون بسته ایم

پرده دام است خاک نرم این وحشت سرا
بیشتر ما بر حذر از مردم آهسته ایم

صائب

ElnaZ☆ · 24/11/23

حال مرا نپرس که هنجارها مرا
مجبور می‌کنند بگویم که بهترم

-FãTéMęH- · 24/11/23

حرمت عاطفه با سنگ جـــدایی مشکن

می دهد درس درستی دل بشکسته ما

حمید سبزواری

moh@mad · 1/12/23

-FãTéMęH- گفت:
حرمت عاطفه با سنگ جـــدایی مشکن

می دهد درس درستی دل بشکسته ما

حمید سبزواری

حلقه بر در نتوانم زدن از دست رقیبان
این توانم که بیایم به محلت به گدایی

عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت
همه سهلست تحمل نکنم بار جدایی

hananehn79 · 8/12/23

حاضرم نا تو را با قیمت جان بخرم
چه بلایی شده ای کاش بیایی به سرم

moh@mad · 9/12/23

hananehn79 گفت:
حاضرم نا تو را با قیمت جان بخرم
چه بلایی شده ای کاش بیایی به سرم

حکم دل دارد ز همواری سر و روی‌ گهر
جز به روی خود نغلتیده‌ست پهلوی‌گهر

خواه دنیا خواه عقباگرد بیتاب دل است
بحر و ساحل ریشه‌گیر از تخم خودروی‌ گهر

ElnaZ☆ · 9/12/23

moh@mad گفت:
حکم دل دارد ز همواری سر و روی‌ گهر
جز به روی خود نغلتیده‌ست پهلوی‌گهر

خواه دنیا خواه عقباگرد بیتاب دل است
بحر و ساحل ریشه‌گیر از تخم خودروی‌ گهر

حیف فریادِ مرا بغضی به یغما برده است
من چرا دل را درونِ جانِ خود می جویمش

moh@mad · 9/12/23

ElnaZ☆ گفت:
حیف فریادِ مرا بغضی به یغما برده است
من چرا دل را درونِ جانِ خود می جویمش

حیرت شبنم درین گلزار عین حکمت است
رتبه بینایی هر کس به قدر حیرت است

خودنمایی غافلان را در بلا می افکند
پای خواب آلود تا ساکن بود بی آفت است

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

همراه رمان ۹۸

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین