مشاعره با حرف ح

moh@mad · 16/11/23

-FãTéMęH- گفت:
حالت سوختـــه را سوختـه دل دانــــد و بس

شمع دانست که جان دادن پروانه ز چیست

توحید شیرازی

حرف منت نیست اما صد برابر پس گرفت
گردش دنیا اگر چیزی به ما افزوده بود

من کی ام باغی که چون با عطر عشق آمیختم
هر اناری را که پروردم به خون آلوده بود

-FãTéMęH- · 16/11/23

حالا من امیدوارتر از همیشه رو به آسمان می نگرم
حالا من جهان را تپنده تر از قلبم عاشقم
و خدا هر شب حوالی پنجره ام برای جویندگانِ محبت هزاران ستاره روشن می کند

بارما شریبی

moh@mad · 17/11/23

-FãTéMęH- گفت:
حالا من امیدوارتر از همیشه رو به آسمان می نگرم
حالا من جهان را تپنده تر از قلبم عاشقم
و خدا هر شب حوالی پنجره ام برای جویندگانِ محبت هزاران ستاره روشن می کند

بارما شریبی

حرفها در دل من هست و زبانم خاموش
این سکوت است که باعث شده یک راز شوی
علت هر تپش قلب منی اما حیف
قسمت این است که از دور ورانداز شوی

-FãTéMęH- · 17/11/23

حالم از قاصدان نمی شنوی

نامم از نامه بر نمی خوانی

( اوحدی )

moh@mad · 21/11/23

-FãTéMęH- گفت:
حالم از قاصدان نمی شنوی

نامم از نامه بر نمی خوانی

( اوحدی )

حرف را میشود از حنجره بلعید و نگفت
وای اگر چشم بخواند غم نا پیدا را

-FãTéMęH- · 21/11/23

حسن تو دایم بدین قرار نماند

سرخوش تو جاوید در خمار نماند

ElnaZ☆ · 21/11/23

حافظا چشمه اشراق تو جاویدانی است
تا ابد آب از این چشمه روان خواهد بود

-FãTéMęH- · 21/11/23

حدیث نیک و بد ما نوشته خواهد شد
زمانه را سند و دفتری و دیوانی است

moh@mad · 23/11/23

-FãTéMęH- گفت:
حدیث نیک و بد ما نوشته خواهد شد
زمانه را سند و دفتری و دیوانی است

حدیث عشق میگویم ،به یار بی همانندی
که دل ها میبرد آسان، نه با حیلت به لبخندی

بقدری خوب و محبوب است یار گل عذار من
که بر حسنش پری خواند حدیث ارزومندی

ElnaZ☆ · 23/11/23

حرفِ دلم آن بود که با خلق نگفتم
بغضی‌ست در این ابر که باران شدنی نیست...

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر نیمه فعال

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین