مشاعره با اشعار حافظ

-FãTéMęH- · 21/11/23

تا غنچه خندانت دولت به که خواهد داد
ای شاخ گل رعنا از بهر که می‌رویی

امروز که بازارت پرجوش خریدار است
دریاب و بنه گنجی از مایه نیکویی

moh@mad · 23/11/23

-FãTéMęH- گفت:
تا غنچه خندانت دولت به که خواهد داد
ای شاخ گل رعنا از بهر که می‌رویی

امروز که بازارت پرجوش خریدار است
دریاب و بنه گنجی از مایه نیکویی

تو بدری و خورشید تو را بنده شده‌ست
تا بندهٔ تو شده‌ست تابنده شده‌ست

زان روی که از شعاع نور رخ تو
خورشید منیر و ماه تابنده شده‌ست

-FãTéMęH- · 23/11/23

تا بر دلش از غصه غباری ننشیند
اي سیل سرشک از عقب نامه روان باش
حافظ که هـ*ـوس می‌کندش جام جهان بین
گو درنظر آصف جمشید مکان باش

moh@mad · 24/11/23

-FãTéMęH- گفت:
تا بر دلش از غصه غباری ننشیند
اي سیل سرشک از عقب نامه روان باش
حافظ که هـ*ـوس می‌کندش جام جهان بین
گو درنظر آصف جمشید مکان باش

شنیده‌ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت
فراق یار نه آن می‌کند که بتوان گفت

حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر
کنایتی ست که از روزگار هجران گفت

-FãTéMęH- · 24/11/23

تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما

ElnaZ☆ · 24/11/23

moh@mad گفت:
تو بدری و خورشید تو را بنده شده‌ست
تا بندهٔ تو شده‌ست تابنده شده‌ست

زان روی که از شعاع نور رخ تو
خورشید منیر و ماه تابنده شده‌ست

تشبيه دهانت نتوان کرد به غنچه
هرگز نبود غنچه بدين تنگ دهاني

-FãTéMęH- · 24/11/23

یار ما چون گیرد آغاز سماع
قدسیان بر عرش دست افشان کنند

مردم چشمم به خون آغشته شد
در کجا این ستم بر انسان کنند

ElnaZ☆ · 24/11/23

-FãTéMęH- گفت:
تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما

روي جانان طلبي آينه را قابل ساز
ور نه هرگز گل و نسرين ندمد ز آهن و روي

-FãTéMęH- · 24/11/23

یار دارد سر صید دل حافظ، یاران
شاهبازی به شکار مگسی می آید

ElnaZ☆ · 26/11/23

-FãTéMęH- گفت:
یار دارد سر صید دل حافظ، یاران
شاهبازی به شکار مگسی می آید

دو نصيحت کنمت بشنو و صد گنج ببر
از در عيش درآ و به ره عيب مپوي

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی