مشاعره با اشعار حافظ

Delvin22 · 5/10/23

moh@mad گفت:
از من جدا مشو که توام نور دیده‌ای
آرام جان و مونس قلب رمیده‌ای

از دامن تو دست ندارند عاشقان
پیراهن صبوری ایشان دریده‌ای

یار ما چون گیرد آغاز سماع
قدسیان بر عرش دست افشان کنند

مردم چشمم به خون آغشته شد
در کجا این ستم بر انسان کنند

moh@mad · 12/10/23

Delvin22 گفت:
یار ما چون گیرد آغاز سماع
قدسیان بر عرش دست افشان کنند

مردم چشمم به خون آغشته شد
در کجا این ستم بر انسان کنند

دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غمزده‌ای سوخته بود

رسم عاشق کشی و شیوه شهر آشوبی
جامه‌ای بود که بر قامت او دوخته بود

*AsAl* · 13/10/23

در دلم بود كه بی دوست نباشم هرگز
چه توان كرد كه سعی من و دل باطل بود

moh@mad · 18/10/23

*AsAl* گفت:
در دلم بود كه بی دوست نباشم هرگز
چه توان كرد كه سعی من و دل باطل بود

در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت

از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت

-FãTéMęH- · 16/11/23

ترک کام خود گرفتم تا برآید کام دوست
حافظ اندر درد او می‌سوز و بی‌درمان بساز
زان که درمانی ندارد درد بی‌آرام دوست

moh@mad · 17/11/23

-FãTéMęH- گفت:
ترک کام خود گرفتم تا برآید کام دوست
حافظ اندر درد او می‌سوز و بی‌درمان بساز
زان که درمانی ندارد درد بی‌آرام دوست

توبه کردم که نبوسم لـ*ـب سـ*ـاقی و کنون
می‌گزم لـ*ـب که چرا گوش به نادان کردم

در خِلاف‌آمدِ عادت بطلب کام که من
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم

-FãTéMęH- · 17/11/23

منم که گوشه میخانه خانقاه من است
دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است

moh@mad · 21/11/23

-FãTéMęH- گفت:
منم که گوشه میخانه خانقاه من است
دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است

تو گر خواهی که جاویدان جهان یکسر بیارایی
صبا را گو که بردارد زمانی برقع از رویت

و گر رسم فنا خواهی که از عالم براندازی
برافشان تا فروریزد هزاران جان ز هر مویت

-FãTéMęH- · 21/11/23

تو پنداری که بدگو رفت و جان برد
حسابش با کرام الکاتبین است
مشو حافظ ز کید زلفش ایمن
که دل برد و کنون دربند دین است

moh@mad · 21/11/23

-FãTéMęH- گفت:
تو پنداری که بدگو رفت و جان برد
حسابش با کرام الکاتبین است
مشو حافظ ز کید زلفش ایمن
که دل برد و کنون دربند دین است

تو بدری و خورشید تو را بنده شده‌ست
تا بندهٔ تو شده‌ست تابنده شده‌ست

زان روی که از شعاع نور رخ تو
خورشید منیر و ماه تابنده شده‌ست

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

مدیر آزمایشی تالار موسیقی

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین