مشاعره با حرف گ

YeGaNeH · 12/11/23

گفته بودی که چرا محوِ تماشای منی
و چنان محو که یکدم مُژه بر هم نزنی

- هوشنگ ابتهاج

-FãTéMęH- · 12/11/23

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود ولیک به خون جگر شود

moh@mad · 13/11/23

-FãTéMęH- گفت:
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود ولیک به خون جگر شود

گردیده عیان سِرّ نهان دلم از بس
پیش همگان جار زدم راز مگو را

آهو بره ای برده دل از شیرِ غزل هام
پابند خودش کرده دل عربده جو را

-FãTéMęH- · 13/11/23

گوییا باور نمی‌دارند روز داوری
کاین همه قلب و دغل در کار داور می‌کنند

moh@mad · 14/11/23

-FãTéMęH- گفت:
گوییا باور نمی‌دارند روز داوری
کاین همه قلب و دغل در کار داور می‌کنند

گر ماه شب افروزان روپوش روا دارد
گیرم که بپوشد رو بو را چه دوا دارد

گر نیز بپوشد رو ور نیز ببرد بو
از خنبش روحانی صد گونه گوا دارد

-FãTéMęH- · 14/11/23

گوش دلی کجاست که از چاه بشنود
پژواک خستگی و طنین ملال تو؟

moh@mad · 16/11/23

-FãTéMęH- گفت:
گوش دلی کجاست که از چاه بشنود
پژواک خستگی و طنین ملال تو؟

گرچه سر تا پای من مشت غباری بیش نیست
در هوایش چون نسیم از پای ننشینم هنوز

سیمگون شد موی و غفلت همچنان بر جای ماند
صبحدم خندید و من در خواب نوشینم هنوز

-FãTéMęH- · 16/11/23

گنجه دیروزت، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف!
بسته های فردا همه ای کاش ای کاش!

moh@mad · 17/11/23

-FãTéMęH- گفت:
گنجه دیروزت، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف!
بسته های فردا همه ای کاش ای کاش!

گفتمش سیر ببینم مگر از دل برود
وآن چنان پای گرفته‌ست که مشکل برود

دلی از سنگ بباید به سر راه وداع
تا تحمل کند آن روز که محمل برود

-FãTéMęH- · 17/11/23

گفتند
شعر‌های من
جوشش دریاست
خروش رود
بی‌شک
کمی بالاتر
به چشمه‌ای می‌رسند
که تو هستی

“گروس عبدالملکیان”

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

معاونت کل سایت رمان ۹۸

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین