مشاعره با اشعار حافظ

moh@mad · 28/9/23

-FãTéMęH- گفت:
عمریست تا من در طلب، هر روز گامی می‌زنم
دستِ شفاعت هر زمان در نیک نامی می‌زنم

معشوق عیان می‌گذرد بر تو، ولیکن
اغیار همی‌بیند از آن بسته نقاب است

گل بر رخ رنگین تو تا لطف عرق دید
در آتش شوق از غم دل، غرق گلاب است

Delvin22 · 29/9/23

moh@mad گفت:
معشوق عیان می‌گذرد بر تو، ولیکن
اغیار همی‌بیند از آن بسته نقاب است

گل بر رخ رنگین تو تا لطف عرق دید
در آتش شوق از غم دل، غرق گلاب است

تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما

-FãTéMęH- · 29/9/23

اگر ان ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

Delvin22 · 30/9/23

ای شاهد قدسی، کِه کَشَد بند نقابت؟
وی مرغ بهشتی، که دهد دانه و آبت؟

moh@mad · 30/9/23

Delvin22 گفت:
ای شاهد قدسی، کِه کَشَد بند نقابت؟
وی مرغ بهشتی، که دهد دانه و آبت؟

تو و تسبیح و مصلا و ره زهد و صلاح
من و میخانه و زٌنار و ره دِیر و کنشت

منعم از می مکن ای صوفی صافی که حکیم
در ازل طینت ما را به می ناب سرشت

Delvin22 · 3/10/23

moh@mad گفت:
تو و تسبیح و مصلا و ره زهد و صلاح
من و میخانه و زٌنار و ره دِیر و کنشت

منعم از می مکن ای صوفی صافی که حکیم
در ازل طینت ما را به می ناب سرشت

تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما

-FãTéMęH- · 4/10/23

اگر طلوع کند طالعم همایون است
حکایت لـ*ـب شیرین کلام فرهاد است
شکنج طره لیلی مقام مجنون است

moh@mad · 4/10/23

-FãTéMęH- گفت:
اگر طلوع کند طالعم همایون است
حکایت لـ*ـب شیرین کلام فرهاد است
شکنج طره لیلی مقام مجنون است

توبه کردم که نبوسم لـ*ـب سـ*ـاقی و کنون
می‌گزم لـ*ـب که چرا گوش به نادان کردم
در خلاف آمد عادت بطلب کام که من
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم

-FãTéMęH- · 4/10/23

مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است
کجا همی‌روی ای دل بدین شتاب کجا
بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال
خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا
قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست
قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا

moh@mad · 5/10/23

-FãTéMęH- گفت:
مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است
کجا همی‌روی ای دل بدین شتاب کجا
بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال
خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا
قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست
قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا

از من جدا مشو که توام نور دیده‌ای
آرام جان و مونس قلب رمیده‌ای

از دامن تو دست ندارند عاشقان
پیراهن صبوری ایشان دریده‌ای

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر ممتاز

مدیر آزمایشی تالار موسیقی

مدیر ارشد رمان ۹۸

مدیر آزمایشی تالار موسیقی

کاربر ممتاز

مدیر آزمایشی تالار موسیقی

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین