مشاعره با حرف ن

moh@mad · 21/9/23

Delvin22 گفت:
نه غزل نوشته بودم نه ترانه ای سرودم

که به حرمت سکوتم، تو به دیدنم بیائی

نه سراغ من گرفتی نه سخن به نامه گفتی

به همان بهـانه ای که،نشنیده ای ندائــی

نه تـ*ـخت جم، نه ملک سلیمانم آرزوست
راهی به خلوت دل جانانم آرزوست

چندین هزار دیده حیرانم آرزوست
دیگر نظاره رخ جانانم آرزوست

Delvin22 · 21/9/23

moh@mad گفت:
نه تـ*ـخت جم، نه ملک سلیمانم آرزوست
راهی به خلوت دل جانانم آرزوست

چندین هزار دیده حیرانم آرزوست
دیگر نظاره رخ جانانم آرزوست

نوروز تویی...

و نو بهاران تو...

کز طلعت تو...

جوان شود دنیا...

moh@mad · 21/9/23

Delvin22 گفت:
نوروز تویی...

و نو بهاران تو...

کز طلعت تو...

جوان شود دنیا...

نمیدانم چه میخواهم بگویم
زبانم در دهان باز بسته است

در تنگ قفس باز است وافسوس
که بال مرغ آوازم شکسته است

Delvin22 · 21/9/23

moh@mad گفت:
نمیدانم چه میخواهم بگویم
زبانم در دهان باز بسته است

در تنگ قفس باز است وافسوس
که بال مرغ آوازم شکسته است

نه هر که چهره برافروخت دلبری داند

نه هر که آینه سازد سِکندری داند

moh@mad · 21/9/23

Delvin22 گفت:
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند

نه هر که آینه سازد سِکندری داند

نیست یاری تا بگویم راز خویش
ناله پنهان کرده ام در ساز خویش

چنگ اندوهم خدا را زخمه ای
زخمه ای تا برکشم آواز خویش

Delvin22 · 21/9/23

moh@mad گفت:
نیست یاری تا بگویم راز خویش
ناله پنهان کرده ام در ساز خویش

چنگ اندوهم خدا را زخمه ای
زخمه ای تا برکشم آواز خویش

مي توان به تو شرح بلاي هجران کرد فتاده ام به بلايي که شرح نتوان کرد

*AsAl* · 21/9/23

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
پیکر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا

moh@mad · 23/9/23

*AsAl* گفت:
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
پیکر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا

نامدی دوش و دلم تنگ شد از تنهایی
چه شود کز دلم امروز گره بگشایی

ور تو آیی نشود چارهٔ تنهایی من
که من از خوبش روم چون‌ تو ز در بازآیی

Delvin22 · 23/9/23

moh@mad گفت:
نامدی دوش و دلم تنگ شد از تنهایی
چه شود کز دلم امروز گره بگشایی

ور تو آیی نشود چارهٔ تنهایی من
که من از خوبش روم چون‌ تو ز در بازآیی

ندیدمت که بکردی وفا بدان چه بگفتی
طریق وصل تنبلی من آمدم تو برفتی

-FãTéMęH- · 23/9/23

ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق

برو ای خواجه ی عاقل هنری بهتر از این؟

حافظ

***

نژاد و گوهر من از محیط یکرنگیست

مرا به زور چو شبنم به رنگ و بو بستند

صائب

***

ناله ام در سـ*ـینه ماند و استخوانم در گلو

تا خروش خفته را از دل برارم چاه کو؟

مهدی سهیلی

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر ممتاز

مدیر آزمایشی تالار موسیقی

کاربر ممتاز

مدیر آزمایشی تالار موسیقی

کاربر ممتاز

مدیر آزمایشی تالار موسیقی

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

مدیر آزمایشی تالار موسیقی

مدیر ارشد رمان ۹۸

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین