مشاعره با اشعار احمد شاملو

*AsAl* · 20/9/23

معشوق من!
حتی اگر هزار سال عاشق تو باشم،
یک بـ*ـو*سه
یک نگاه حتی حرامم باد!
اگر، تو عاشق من نباشی!

moh@mad · 20/9/23

*AsAl* گفت:
معشوق من!
حتی اگر هزار سال عاشق تو باشم،
یک بـ*ـو*سه
یک نگاه حتی حرامم باد!
اگر، تو عاشق من نباشی!

یارانِ من بیایید با دردهایتان

و بار دردتان را در زخم قلب من بتکانید.

من زنده‌ام به رنج می‌سوزدم چراغ تن از در

یاران من بیایید

*AsAl* · 20/9/23

میان ماندن و رفتن حکایتی کردیم
که آشکارا در پرده‌ ی کنایت رفت
مجال ما همه این تنگ مایه بود و دریغ
که مایه خود همه در وجه این حکایت رفت

moh@mad · 23/9/23

*AsAl* گفت:
میان ماندن و رفتن حکایتی کردیم
که آشکارا در پرده‌ ی کنایت رفت
مجال ما همه این تنگ مایه بود و دریغ
که مایه خود همه در وجه این حکایت رفت

تـن تـو آهـنگی است
و تـن من کلمه ای است
که در آن می نـشیند
تا نـغمه ای در وجود آید
سروده ی که تـداوم را می تـپد
در نگاهت همه ی مهـربـانی هاست
قـاصدی که زنـدگی را خبر می دهد.
و در سکـوتت همه صداها
فـریادی که بـودن را تجربـه می کـند.

Delvin22 · 23/9/23

moh@mad گفت:
که غرور تو را هدایت می کنند و
سرنوشت مرا
که شب را تحمل کرده ام
بی آن که به انتظار صبح
مسلح بوده باشم

مگذار دیگران نام تو را بدانند …
همین زلال بی‌کران چشمانت
برای پچ پچ هزار ساله آنان کافیست!

Delvin22 · 23/9/23

moh@mad گفت:
تـن تـو آهـنگی است
و تـن من کلمه ای است
که در آن می نـشیند
تا نـغمه ای در وجود آید
سروده ی که تـداوم را می تـپد
در نگاهت همه ی مهـربـانی هاست
قـاصدی که زنـدگی را خبر می دهد.
و در سکـوتت همه صداها
فـریادی که بـودن را تجربـه می کـند.

در این روز دبستان بسته

و خش‌خش نخستین برف سنگین‌بار

بر آدمک سرد باغچه

در این روز بی‌امتیاز

تنها

مگر

یکی کودک بودن

-FãTéMęH- · 23/9/23

نامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
قلبت را به من بده
من ریشه‌های تو را دریافته‌ام
با لبانت برای همه
لـ*ـب‌ها سخن گفته‌ام
و دست‌هایت
با دستان من آشناست.

Delvin22 · 23/9/23

~ f@tii ~ گفت:
نامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
قلبت را به من بده
من ریشه‌های تو را دریافته‌ام
با لبانت برای همه
لـ*ـب‌ها سخن گفته‌ام
و دست‌هایت
با دستان من آشناست.

تو را دوست دارم
و این دوست داشتن
حقیقتی است که مرا
به زندگی دلبسته می کند

-FãTéMęH- · 23/9/23

در تو نفس می کشم
و زندگی مرا تکرار می کند
بسان بهار که آسمان را
و علف را پاکی آسمان
در رگ من ادامه می‌یابد

Delvin22 · 3/10/23

-FãTéMęH- گفت:
در تو نفس می کشم
و زندگی مرا تکرار می کند
بسان بهار که آسمان را
و علف را پاکی آسمان
در رگ من ادامه می‌یابد

در تبلور طلوع ماهتاب
باعبور ازتاریکی های سپری شده…

کیستی ای مهربان ترین؟

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

مدیر آزمایشی تالار موسیقی

مدیر آزمایشی تالار موسیقی

مدیر ارشد رمان ۹۸

مدیر آزمایشی تالار موسیقی

مدیر ارشد رمان ۹۸

مدیر آزمایشی تالار موسیقی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین