مشاعره با حرف گ

moh@mad · 19/7/23

.Mahdieh گفت:
گر مرد رهي ميان خون بايد رفت

از پاي فتاده سرنگون بايد رفت

عطار نيشابوري

گر جمال دوست نبود، با خیالش هم خوشم

خانه درویش را شمعی به از مهتاب نیست

Mahii · 21/7/23

moh@mad گفت:
گر جمال دوست نبود، با خیالش هم خوشم

خانه درویش را شمعی به از مهتاب نیست

گوش طرب به دست تو بی‌تو به سر نمی‌شود
جان ز تو جوش می‌کند دل ز تو نوش می‌کند
عقل خروش می‌کند بی‌تو به سر نمی‌شود

moh@mad · 22/7/23

Mahii گفت:
گوش طرب به دست تو بی‌تو به سر نمی‌شود
جان ز تو جوش می‌کند دل ز تو نوش می‌کند
عقل خروش می‌کند بی‌تو به سر نمی‌شود

گر جمال دوست نبود، با خیالش هم خوشم
خانه درویش را شمعی به از مهتاب نیست

کافرا،مردم شکارا یک زمان آهسته تر
کاهوی بیچاره را با تیر ترکان تاب نیست

Mahii · 22/7/23

moh@mad گفت:
گر جمال دوست نبود، با خیالش هم خوشم
خانه درویش را شمعی به از مهتاب نیست

کافرا،مردم شکارا یک زمان آهسته تر
کاهوی بیچاره را با تیر ترکان تاب نیست

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی

خلق گویند برو دل به هوای دگری ده
نکنم خاصه در ایام اتابک دو هوایی

YeGaNeH · 22/7/23

گر بی‌دل و بی‌دستم وز عشق تو پابستم
بس بند که بشکستم آهسته که سرمستم

در مجلس حیرانی جانی است مرا جانی
زان شد که تو می دانی آهسته که سرمستم

- مولانا

moh@mad · 25/7/23

YeGaNeH گفت:
گر بی‌دل و بی‌دستم وز عشق تو پابستم
بس بند که بشکستم آهسته که سرمستم

در مجلس حیرانی جانی است مرا جانی
زان شد که تو می دانی آهسته که سرمستم

- مولانا