مشاعره با حرف ن

moh@mad · 27/6/23

SelmA گفت:
نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی
گذر به کوی فلان کن در آن زمان که تو دانی

نی حدیث راه پر خون میکند
قصه های عشق مجنون میکند

نی حریف هر که از یاری برید
پرده هایش پرده های ما درید

SelmA · 27/6/23

نیست در شهر نگاری که دلِ ما بِبَرَد
بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد

Mahii · 27/6/23

SelmA گفت:
نیست در شهر نگاری که دلِ ما بِبَرَد
بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد

نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت
که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت

moh@mad · 30/6/23

Mahii گفت:
نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت
که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت

نه من آنم که تورا زود فراموش کند
نه تو آنی که مرا خسته وخاموش کند

من همانم که برای تو غزل خلق کنم
تو همانی که مرا عاشق ومدهوش کند.

~NIKA~ · 3/7/23

moh@mad گفت:
نه من آنم که تورا زود فراموش کند
نه تو آنی که مرا خسته وخاموش کند

من همانم که برای تو غزل خلق کنم
تو همانی که مرا عاشق ومدهوش کند.

++++

نکند فکر کنی در دلِ من یادِ تو نیست
گوش کن، نبضِ دلم زمزمه‌اش با تو یکیست:)
‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌

Morad · 3/7/23

نقش بند جان که جانها جانب او مایلست
عاقلان را بر زبان و عاشقان را در دلست

moh@mad · 4/7/23

Morad گفت:
نقش بند جان که جانها جانب او مایلست
عاقلان را بر زبان و عاشقان را در دلست

نه فرشته ام نه شیطان کیم و چیم همینم
نه ز بادم و نه زآتش که نواده ی زمینم

منم و چراغ خردی که بمیرد از نسیمی
نه سپیده دم به دستم نه ستاره بر جبینم

YeGaNeH · 4/7/23

نهفته‌ام به خموشی خیالِ روی تو را
مباد کز نفسم بشنوند بوی تو را...

- حزین لاهیجی

~NIKA~ · 6/7/23

YeGaNeH گفت:
نهفته‌ام به خموشی خیالِ روی تو را
مباد کز نفسم بشنوند بوی تو را...

- حزین لاهیجی

ناز کُنی نَظر کُنی
قَهر کُنی ستم کُنی
گر که جَفا گر که وَفا
از تو حذر نمیشود..:)
‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‎‌‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌

moh@mad · 6/7/23

Sea گفت:
ناز کُنی نَظر کُنی
قَهر کُنی ستم کُنی
گر که جَفا گر که وَفا
از تو حذر نمیشود..:)
‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‎‌‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌

نی با تو دمی نشستنم سامانست
نی بی تو دمی زیستنم امکانست

اندیشه در این واقعه سرگردانست
این واقعه نیست درد بی درمانست

مولانا

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر ممتاز

مدیر تالار بیوگرافی

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

مدیر آزمایشی تالار حقوق

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

معاونت کل سایت رمان ۹۸

مدیر آزمایشی تالار حقوق

کاربر ممتاز

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین