مشاعره با حرف ن

Mahii · 21/7/23

moh@mad گفت:
نی با تو دمی نشستنم سامانست
نی بی تو دمی زیستنم امکانست

اندیشه در این واقعه سرگردانست
این واقعه نیست درد بی درمانست

مولانا

نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

moh@mad · 22/7/23

Mahii گفت:
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

نفسی بنده‌ نوازی کن و بنشین ار چند
آتشی نیست که او را به دمی بنشانی

سخن زنده‌دلان گوش کن از کشته خویش
چون دلم زنده نباشد که تو در وی جانی

YeGaNeH · 22/7/23

نازنین بانو، بیا تا جان به قربانت کنم
تار و پودم را فدای ناز چشمانت کنم

- محسن نظری

moh@mad · 25/7/23

YeGaNeH گفت:
نازنین بانو، بیا تا جان به قربانت کنم
تار و پودم را فدای ناز چشمانت کنم

- محسن نظری

نازنینا حسن و خوبی با وفا بهتر بود
گر وفا ورزی بهر حالی ترا بهتر بود

گر نباشد لطف طبع و حسن خلق و عز نفس
نقش دیواری ز صد ترک ختا بهتر بود

اوحدی

*NiLOOFaR* · 26/7/23

نخفته‌ایم که شب بگذرد، سحر بزند
که آفتاب چو ققنوس، بال و پر بزند

نخفته‌ایم که تا صبحِ شاعرانه‌ی ما
ز ره رسیده و همراه عشق، دَر بزند!

حسین منزوی

moh@mad · 26/7/23

*NiLOOFaR* گفت:
نخفته‌ایم که شب بگذرد، سحر بزند
که آفتاب چو ققنوس، بال و پر بزند

نخفته‌ایم که تا صبحِ شاعرانه‌ی ما
ز ره رسیده و همراه عشق، دَر بزند!

حسین منزوی

نه غزل نوشته بودم نه ترانه ای سرودم
که به حرمت سکوتم تو به دیدنم بیائی

نه سراغ من گرفتی نه سخن به نامه گفتی
به همان بهـانه ای که نشنیده ای ندائی

فریدون مشيری

~NIKA~ · 31/7/23

moh@mad گفت:
نه غزل نوشته بودم نه ترانه ای سرودم
که به حرمت سکوتم تو به دیدنم بیائی

نه سراغ من گرفتی نه سخن به نامه گفتی
به همان بهـانه ای که نشنیده ای ندائی

فریدون مشيری

نه رازش می‌توانم گفت با کس
نه کس را می‌توانم دید با وی