مشاعره با حرف ک

~NIKA~ · 22/6/23

moh@mad گفت:
کی دست رسد بدان بلندی که تراست
یا فکر به آبی چونی و چندی که تراست

خود راز من سبک بهایی چه بود
در جنب چنان گران پسندی که تراست

کسی که روی تو دیدست حال من داند
که هر که دل به تو پرداخت صبر نتواند

moh@mad · 22/6/23

Sea گفت:
کسی که روی تو دیدست حال من داند
که هر که دل به تو پرداخت صبر نتواند

کاش میشد راز و رمز وصل را اداراک کرد
بی پرو بال از قفس پرواز در افلاک کرد
کی شود ایینه دل را زدود از هر غبار
زخم ها و کینه های کهنه را در خاک کرد

~NIKA~ · 25/6/23

moh@mad گفت:
کس دل نمیدهد به حبیبی که بیوفاست
اول حبیب من به خدا بیوفا نبود
از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی
با چون منی به غیر محبت روا نبود

شهریار

کسی روز محشر نگردد خجل
که شبها به درگه برد سوز دل
اگر بندهای دست حاجت آر
و گر شرمسار آب حسرت ببار

سعدی

کنم نظاره چون بی پرده رخسار نکویش را
که من پوشیده دارم از دل خود آرزویش را

صائب تبريزی

کی میشود حاضر شوی
محرم به اسرارت شوم
یا تو اسیر من شوی
یا من گرفتارت شوم
کی میشود در شک تو
یکدم یقین باشد مرا
تا در صف کفاره تو
جمعی اغیارت شوم

moh@mad · 25/6/23

Sea گفت:
کی میشود حاضر شوی
محرم به اسرارت شوم
یا تو اسیر من شوی
یا من گرفتارت شوم
کی میشود در شک تو
یکدم یقین باشد مرا
تا در صف کفاره تو
جمعی اغیارت شوم

کس دل نمیدهد به حبیبی که بیوفاست
اول حبیب من به خدا بیوفا نبود

از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی
با چون منی به غیر محبت روا نبود

~NIKA~ · 28/6/23

moh@mad گفت:
کس دل نمیدهد به حبیبی که بیوفاست
اول حبیب من به خدا بیوفا نبود

از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی
با چون منی به غیر محبت روا نبود

کو حریفی کش سرمست که پیش کرمش
عاشق سوخته دل نام تمنا ببرد

moh@mad · 28/6/23

Sea گفت:
کو حریفی کش سرمست که پیش کرمش
عاشق سوخته دل نام تمنا ببرد

کاکل شکست و شد گره کار بسته تر
کار دل شکسته ما شد شکسته تر
ابرو گشاده بود و مرا کار بسته بود
بر زد گره بر ابرو و شد کار بسته تر

Morad · 28/6/23

کسی کو نکونام میرد همی
ز مرگش تاسف خورد عالمی

moh@mad · 30/6/23

Morad گفت:
کسی کو نکونام میرد همی
ز مرگش تاسف خورد عالمی

کسی که دین و دل از کف به بادغارت زلفت
چو من نداده چه داند که غارت دل و دینی

~NIKA~ · 3/7/23

moh@mad گفت:
کسی که دین و دل از کف به بادغارت زلفت
چو من نداده چه داند که غارت دل و دینی

کن نظری که تشنه‌ام
بهر وصال عشق تو
من نکنم نظر به کس
جز رخ دلربای تو...

moh@mad · 4/7/23

Sea گفت:
کن نظری که تشنه‌ام
بهر وصال عشق تو
من نکنم نظر به کس
جز رخ دلربای تو...

کنج عزلت را گزیدن یک قدم از عاشقی است
عاشقی عمری میان جمع تنها بودن است

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

مدیر آزمایشی تالار حقوق

کاربر ممتاز

مدیر آزمایشی تالار حقوق

کاربر ممتاز

مدیر آزمایشی تالار حقوق

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

مدیر آزمایشی تالار حقوق

کاربر ممتاز

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین