مشاعره با حرف ج

M O B I N A · 16/5/23

جـذبــه عاشق اثـــــر در سنگ خـارا می کند

کوهکن معشوق خود از سنگ پیدا می کند

صائب تبریزی

M O B I N A · 16/5/23

جز دل که گیرد جان من جز من که گیرد جان دل

گر دل بمیــــرد وای مــــن گر من بمیــرم وای دل

مهرداد اوستا

moh@mad · 17/5/23

~MOBÍNA~ گفت:
جز دل که گیرد جان من جز من که گیرد جان دل

گر دل بمیــــرد وای مــــن گر من بمیــرم وای دل

مهرداد اوستا

جرم این دل همه انست که دل عاشق توست
چه بگنجد به خیالم که خیالم پر توست

*NiLOOFaR* · 17/5/23

جان من و جان تو بست‌ست به همدیگر
همرنگ شَوَم از تو؛ گر خیر بوَد، گر شر

ای ضربت تو محکم! ای نکته‌ی تو مرهم!
من گشته تمامی کم، تا من تو شدم یک سر

*NiLOOFaR* · 18/5/23

جهان خراب شود، باز دوستت دارم
که عشق، فاجعه را بارها عوض کرده‌ست...

مریم جعفری آذرمانی

moh@mad · 18/5/23

Niloofar.r گفت:
جهان خراب شود، باز دوستت دارم
که عشق، فاجعه را بارها عوض کرده‌ست...

مریم جعفری آذرمانی

جلوه گاه رخ او دیده من تنها نیست
ماه و خورشید همین آینه میگردانند

لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ
عشقبازان چنین مستحق هجرانند

حافظ

~NIKA~ · 22/6/23

moh@mad گفت:
جلوه گاه رخ او دیده من تنها نیست
ماه و خورشید همین آینه میگردانند

لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ
عشقبازان چنین مستحق هجرانند

حافظ

این بیت مولانا قشنگ خطاب به صمیمی ترین آدم زندگیمه:

جان من و جان تو بسته‌ست به همدیگر
همرنگ شوم از تو گر خیر بود گر شر

moh@mad · 22/6/23

Sea گفت:
این بیت مولانا قشنگ خطاب به صمیمی ترین آدم زندگیمه:

جان من و جان تو بسته‌ست به همدیگر
همرنگ شوم از تو گر خیر بود گر شر

جمله حیرانند و سرگردان عشق
ای عجب این عشق سرگردان کیست

جمله مهمانند در عالم ولیک
کم کسی داند که او مهمان کیست

Mahii · 23/6/23

moh@mad گفت:
جمله حیرانند و سرگردان عشق
ای عجب این عشق سرگردان کیست

جمله مهمانند در عالم ولیک
کم کسی داند که او مهمان کیست

جانا دلم ببُردی
در قعر جان نشستی

من بر کنار رفتم
تو در میان نشستی

moh@mad · 24/6/23

Mahii گفت:
جانا دلم ببُردی
در قعر جان نشستی

من بر کنار رفتم
تو در میان نشستی

جانا حدیث حسنت در داستان نگنجد
رمزی ز راز عشقت در صد زبان نگنجد

جولانگه جلالت در کوی دل نباشد
جلوه گه جمالت در چشم و جان نگنجد

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی