مشاعره با حرف ج

M O B I N A · 16/5/23

جان کل با جان جزو آسیب کرد

جان ازو دری ستد در جیب کرد

M O B I N A · 16/5/23

جزو و کل را جام وحدت داده اند

بر همه خود را هویدا کرده اند

( شاه نعمت الله ولی )

M O B I N A · 16/5/23

جان کندن عبث را بر خود کنیم شیرین

یکچند کوه می کند بیهوده کوهکن هم

( وحشی بافقی )

M O B I N A · 16/5/23

جان و دل و عقل هر سه هستند

در عشق تو چون دو چشم یک تن

( سیف فرغانی )

M O B I N A · 16/5/23

جای او دیده خونبار شد، ای اشک، برو

هر دم از خون دل آغشته مکن جایش را

( هلالی جغتایی )

M O B I N A · 16/5/23

جانـــــم بگیـــــــــــر و صحبت جانانــــه ام بخش

کز جان شکیب هست و ز جانان شکیب نیست

هوشنگ ابتهاج

M O B I N A · 16/5/23

جهانیان را بسیار امیدهاست بدو

وفا کناد بفضل آن امیدها یزدان

( فرخی سیستانی )

M O B I N A · 16/5/23

جانی که خلاص از شب هجـران تو کردم

در روز وصــــال تــــو بــــه قربـــان تو کردم

فروغ بسطامی

M O B I N A · 16/5/23

جای مهتاب، بـه تاریکی شب ها تو بتاب

من فدای تو، به جای همه گل ها تو بخند

فریدون مشیری

M O B I N A · 16/5/23

جان بهای نظری، چشم توام فرمان داد

عذر بپذیر که این قیمت فرمانی بود

( امیر خسرو دهلوی )

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی