خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,469
امتیاز واکنش
22,977
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 5 ساعت 6 دقیقه
من اندوهگین نیستم
خودِ اندوهِ جهانم
و سرزمینی در سـ*ـینه‌ام گریه می‌کند.
مرگ را همسنگ با هجران مدان ای دل که من

بارها سنجیدهام مردن یکی هجران صد است

طالب آملی


مشاعره با حرف م

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

YeGaNeH

معاونت کل سایت رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
معاونت سایت
  
عضویت
9/1/22
ارسال ها
10,008
امتیاز واکنش
41,271
امتیاز
508
زمان حضور
312 روز 13 ساعت 27 دقیقه
می‌تپد قلبم و با هر تپشی
قصه عشق تو را می‌گوید...

- فروغ فرخزاد


مشاعره با حرف م

 
  • تشکر
Reactions: moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,469
امتیاز واکنش
22,977
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 5 ساعت 6 دقیقه
می‌تپد قلبم و با هر تپشی
قصه عشق تو را می‌گوید...

- فروغ فرخزاد
مستیم و نداریم غم سود و زیان را
هر شب بفوشیم به جامی دو جهان را

فاضل


مشاعره با حرف م

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

Sh@bnam

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  100000000
  
عضویت
3/7/20
ارسال ها
686
امتیاز واکنش
38,138
امتیاز
348
سن
20
محل سکونت
کنار مـ*ـاچ‌خانومِ اژدرخان
زمان حضور
263 روز 18 ساعت 20 دقیقه
مستیم و نداریم غم سود و زیان را
هر شب بفوشیم به جامی دو جهان را

فاضل
مجنونم و خو کرده به هرگز نرسیدن
با این همه سخت است دل از چون تو بریدن


مشاعره با حرف م

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,469
امتیاز واکنش
22,977
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 5 ساعت 6 دقیقه
مجنونم و خو کرده به هرگز نرسیدن
با این همه سخت است دل از چون تو بریدن
من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه
برگی از باغچه شعر بچینم کافیست
فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز
که همین شوق مرا خوبترینم کافیست


مشاعره با حرف م

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

YeGaNeH

معاونت کل سایت رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
معاونت سایت
  
عضویت
9/1/22
ارسال ها
10,008
امتیاز واکنش
41,271
امتیاز
508
زمان حضور
312 روز 13 ساعت 27 دقیقه
من به بند تو اسیرم تو زِ من بی‌خبری؟
آفرین... معرفت این است که زِ من می‌گذری.

- شهریار


مشاعره با حرف م

 
  • تشکر
Reactions: moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,469
امتیاز واکنش
22,977
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 5 ساعت 6 دقیقه
من به بند تو اسیرم تو زِ من بی‌خبری؟
آفرین... معرفت این است که زِ من می‌گذری.

- شهریار
من دگر سوی چمن هم سر پروازم نیست
که پر بازم اگر هست دل بازم نیست

آشیان ساختن ارزانی مرغان چمن
آشیان سوخته ام من که هم آوازم نیست

شهریار


مشاعره با حرف م

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و Mahii

Mahii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
333
امتیاز واکنش
5,870
امتیاز
263
سن
20
محل سکونت
شهر بی یار
زمان حضور
15 روز 21 ساعت 1 دقیقه
من دگر سوی چمن هم سر پروازم نیست
که پر بازم اگر هست دل بازم نیست

آشیان ساختن ارزانی مرغان چمن
آشیان سوخته ام من که هم آوازم نیست

شهریار
مرا عمری به دنبالت کشاندی
سرانجامم به خاکستر نشاندی
ربودی دفتر دل را و افسوس
که سطری هم از این دفتر نخواندی
گرفتم عاقبت دل بر منت سوخت
پس از مرگم سرکشی هم فشاندی
گذشت از من ولی آخر نگفتی
که بعد از من به امید که ماندی
مشیری


مشاعره با حرف م

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و ~NIKA~

~NIKA~

مدیر آزمایشی تالار حقوق
مدیر آزمایشی
  
عضویت
12/6/23
ارسال ها
606
امتیاز واکنش
1,210
امتیاز
203
محل سکونت
by the waves of the sea
زمان حضور
16 روز 5 ساعت 4 دقیقه
مرا عمری به دنبالت کشاندی
سرانجامم به خاکستر نشاندی
ربودی دفتر دل را و افسوس
که سطری هم از این دفتر نخواندی
گرفتم عاقبت دل بر منت سوخت
پس از مرگم سرکشی هم فشاندی
گذشت از من ولی آخر نگفتی
که بعد از من به امید که ماندی
مشیری
من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی
یا چه کردم که نگه باز به من می‌ نکنی
دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا ندانند حریفان که تو منظور منی
دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی


مشاعره با حرف م

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، Mahii و moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,469
امتیاز واکنش
22,977
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 5 ساعت 6 دقیقه
من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی
یا چه کردم که نگه باز به من می‌ نکنی
دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا ندانند حریفان که تو منظور منی
دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی
من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه
برگی از باغچه ی شعر بچینم کافیست

فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز
که همین شوق ٬ مرا خوب ترینم کافیست


مشاعره با حرف م

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، Mahii و ~NIKA~
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا