مشاعره با حرف گ

POURIA · 10/3/23

moh@mad گفت:
گفتم به غیر عشق چه باشد گنـ*ـاه من
گفتند زندگانی عاشق گنـ*ـاه اوست

گر کسی سرو شنیده‌ست که رفته‌ست این است
یا صنوبر که بناگوش و برش سیمین است

POURIA · 11/3/23

moh@mad گفت:
گر کسی سرو شنیده‌ست که رفته‌ست این است
یا صنوبر که بناگوش و برش سیمین است

گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم
گفتا که شب رو است او از راه دیگر آید

moh@mad · 11/3/23

POURIA گفت:
گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم
گفتا که شب رو است او از راه دیگر آید

گر من به وفای عشق آن حور نسب
در دام دگر بتان نیفتم چه عجب
حاشا که چو گنجشک بوم دانه طلب
کان ماه مرا همای داده است لقب

moh@mad · 12/3/23

POURIA گفت:
گر کسی سرو شنیده‌ست که رفته‌ست این است
یا صنوبر که بناگوش و برش سیمین است

گر نمی‌آیم به سوی بزمت از شرمندگی‌ست
زآنکه هر دم پیش جمعی شرمسارم می‌کنی
گر بدانی حال من گریان شوی بی‌اختیار
ای که منع گریه بی‌اختیارم می‌کنی

niloofar.H · 11/5/23

گر من به وفای عشق آن حور نسب
در دام دگر بتان نیفتم چه عجب

niloofar.H · 11/5/23

گر کسب کمال میکنی میگذرد
ور فکر مجال میکنی میگذرد
دنیا همه سر به سر خیال است خیال
هر نوع خیال میکنی میگذرد

b_a244 · 11/5/23

گل نگاه تو در کار دلربایی بود
فضای خانه پر از عطر آشنایی بود
به رقص آمده بودم چو ذره‌ای در نور
ز شوق و شور که پرواز در رهایی بود

Deana · 11/5/23

گاهی میشود
در بدترین شرایط زندگی
بهترین خاطره را ساخت
کافیست فقط فکر کنیم
زندگی زیاد هم جدی نیست

moh@mad · 15/5/23

Deana گفت:
گاهی میشود
در بدترین شرایط زندگی
بهترین خاطره را ساخت
کافیست فقط فکر کنیم
زندگی زیاد هم جدی نیست

گر بیارند کلید همه درهای بهشت
جان عاشق به تماشاگه رضوان نرود

گر سرت سرخوش کند بوی حقیقت روزی
اندرونت به گل و لاله و ریحان نرود

*NiLOOFaR* · 15/5/23

گرچه پیر است این تنم، دل نوجوانی می‌کند
در خیال خام خود هی نغمه خوانی می‌کند
شرمی از پیری ندارد قلب بی‌پروای من
زیر چشمی بی‌حیا کار نهانی می‌کند

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی