اشعار شهریار

moh@mad · 2/2/23

matieh گفت:
تارو پودم در اهتزاز آرد
سیم ساز ترانه پردازت

حیف نای فرشتگانم نیست
تا کنم ساز دل هم آوازت

تا چراگاه فلک هست و غزالان نجوم
دختر ماه بر این گله شبان خواهد بود

زنده با یاد سر زلف تو جان خواهم کرد
تا نسیم سحری مشک‌فشان خواهد بود

matieh · 4/2/23

در حقایق و گنجینه ادب قفل است
کلید فتح به کنج فنا توانی یافت

به هوش باش که با عقل و حکمت محدود
کمال مطلق گیتی کجا توانی یافت

moh@mad · 7/3/23

matieh گفت:
در حقایق و گنجینه ادب قفل است
کلید فتح به کنج فنا توانی یافت

به هوش باش که با عقل و حکمت محدود
کمال مطلق گیتی کجا توانی یافت

تا دهن بسته‌ام از نوش‌لبان می‌برم آزار
من اگر روزه بگیرم رطب آید سر بازار

تا بهار است دری از قفس من نگشاید
وقتی این در بگشاید که گلی نیست به گلزار

POURIA · 10/3/23

moh@mad گفت:
تا دهن بسته‌ام از نوش‌لبان می‌برم آزار
من اگر روزه بگیرم رطب آید سر بازار

تا بهار است دری از قفس من نگشاید
وقتی این در بگشاید که گلی نیست به گلزار

رفتی و در دل هنوزم حسرت دیدار باقی
حسرت عهد و وداعم با دل و دلدار باقی

moh@mad · 10/3/23

POURIA گفت:
رفتی و در دل هنوزم حسرت دیدار باقی
حسرت عهد و وداعم با دل و دلدار باقی

یک نگاه تو ام از نقد دو عالم بس بود
یک نظر دیدم و تاوان دو عالم دادم

POURIA · 10/3/23

moh@mad گفت:
یک نگاه تو ام از نقد دو عالم بس بود
یک نظر دیدم و تاوان دو عالم دادم

ملول از نالهٔ بلبل مباش ای باغبان، رفتم
حلالم کن اگر وقتی، گلی، در غنچه بو کردم

moh@mad · 10/3/23

POURIA گفت:
ملول از نالهٔ بلبل مباش ای باغبان، رفتم
حلالم کن اگر وقتی، گلی، در غنچه بو کردم

مژدگانی که دگر باره گل از گلبن رست
بلبل سوخته خرمن ز غم هجران رست

POURIA · 10/3/23

moh@mad گفت:
مژدگانی که دگر باره گل از گلبن رست
بلبل سوخته خرمن ز غم هجران رست

تیره گون شد کوکب بخت همایون فال من
واژگون گشت از سپهر واژگون اقبال من

moh@mad · 10/3/23

POURIA گفت:
تیره گون شد کوکب بخت همایون فال من
واژگون گشت از سپهر واژگون اقبال من

نالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردی
گرچه او کرد دل از سنگ تو تقصیر نکردی
شرمسار تو ام ای دیده از ین گریه خونین
که شدی کور و تماشای رخش سیر نکردی

POURIA · 10/3/23

moh@mad گفت:
نالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردی
گرچه او کرد دل از سنگ تو تقصیر نکردی
شرمسار تو ام ای دیده از ین گریه خونین
که شدی کور و تماشای رخش سیر نکردی

یادم نکرد و شاد حریفی که یاد از او
یادش بخیر گرچه دلم نیست شاد از او

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

حامی انجمن رمان ۹۸

کاربر ممتاز

حامی انجمن رمان ۹۸

کاربر ممتاز

حامی انجمن رمان ۹۸

کاربر ممتاز

حامی انجمن رمان ۹۸

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین