مشاعره با حرف س

(SINA) · 23/2/23

سود و سرمایهٔ من گر رود باکی نیست
ای تو عمر من و سرمایهٔ هر سود بیا

ozan♪ · 24/2/23

سوگند به سایه لطیفت
سوگند نمی خورم به ذاتت

moh@mad · 24/2/23

(SINA) گفت:
سود و سرمایهٔ من گر رود باکی نیست
ای تو عمر من و سرمایهٔ هر سود بیا

سکوت مي کنم و عشق در دلم جاری است
که اين شگفت ترين نوع خويشتن داری است

تمام روز اگر بی تفاوتم اما
شبم قرين شکنجه دچار بيداری است

(SINA) · 24/2/23

سـ*ـاقی دمید صبح، علاج خمار کن
خورشید را ز پرده شب آشکار کن

moh@mad · 25/2/23

(SINA) گفت:
سـ*ـاقی دمید صبح، علاج خمار کن
خورشید را ز پرده شب آشکار کن

سرم سودا دلم پروا ندارد
صباحم شب، شبم فردا ندارد

دلم در هیچ جا الفت نگیرد
سرم با هیچکس سودا ندارد

POURIA · 3/3/23

moh@mad گفت:
سرم سودا دلم پروا ندارد
صباحم شب، شبم فردا ندارد

دلم در هیچ جا الفت نگیرد
سرم با هیچکس سودا ندارد

سعادت جو دگر باشد و عاشق خود دگر باشد
ندارد پای عشق او کسی کش عشق سر باشد

moh@mad · 5/3/23

POURIA گفت:
سعادت جو دگر باشد و عاشق خود دگر باشد
ندارد پای عشق او کسی کش عشق سر باشد

سـ*ـاقی چو به من دهد می گلگون را
گلگون کنم از فروغ او جیحون را

چندان به جزع باده دهم هامون را
تا سرخوش کنم زیر زمین قارون را

POURIA · 5/3/23

moh@mad گفت:
سـ*ـاقی چو به من دهد می گلگون را
گلگون کنم از فروغ او جیحون را

چندان به جزع باده دهم هامون را
تا سرخوش کنم زیر زمین قارون را

سراسر نام ها را گشته ام
و نام تو را پنهان کرده ام

می دانم شبی تاریک در پی است
و من به چراغ نامت محتاجم

moh@mad · 7/3/23

POURIA گفت:
سراسر نام ها را گشته ام
و نام تو را پنهان کرده ام

می دانم شبی تاریک در پی است
و من به چراغ نامت محتاجم

سـ*ـاقی بده شرابم کندر چنین بهاری
نتوان نوشیدنی خوردن بی‌مطربی و یاری

یاری لطیف باید گوینده‌ای موافق
تا می‌تواند از تن کردن بدل گذاری

POURIA · 10/3/23

moh@mad گفت:
سـ*ـاقی بده شرابم کندر چنین بهاری
نتوان نوشیدنی خوردن بی‌مطربی و یاری

یاری لطیف باید گوینده‌ای موافق
تا می‌تواند از تن کردن بدل گذاری

سلسله موی دوست حلقه دام بلاست
هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی