از خودت سوال بپرس نفر بعدیت جواب بده!

Marall · 18/11/22

moh@mad گفت:
خدا رو شکر خوبم
چرا تو فضای مجازی نمیخواهیم خود واقعمون باشیم ...؟

ترس از قبول نشدن یا ترس از رد شدن.. شایدم عادت کردیم و یا واقعا باورمون شده اونچه که نشون میدیم هستیم:|
چرا پنج‌شنبه ها دردناکن اما جمعه ها دلگیر؟!

moh@mad · 18/11/22

Marall گفت:
ترس از قبول نشدن یا ترس از رد شدن.. شایدم عادت کردیم و یا واقعا باورمون شده اونچه که نشون میدیم هستیم:|
چرا پنج‌شنبه ها دردناکن اما جمعه ها دلگیر؟!

پنج شنبه ها برای همه اینطور نیست درناکی پنج شنبه برای کسائیه که تنها هستن و میدونن پشت بندش جمعه دلگیری رو دارن

واقعا نسل ما از زندگی چه لذتی بردن با این همه محدودیتها ....؟

Marall · 18/11/22

moh@mad گفت:
پنج شنبه ها برای همه اینطور نیست درناکی پنج شنبه برای کسائیه که تنها هستن و میدونن پشت بندش جمعه دلگیری رو دارن

واقعا نسل ما از زندگی چه لذتی بردن با این همه محدودیتها ....؟

زندگی رو تحمیل کردن بهمون و بعد با دادن یه شاخه که پر از خار بود و فقط یه قسمت کوچیکیش شکلاته، بهمون گفتن که اگه میتونی طعم شیرینی بچش در حالی که زبونمون خونی شد و لذتی ندیدیم..
فرمول فراموشی؟

moh@mad · 18/11/22

برای فراموش کردن باید کارهایی انجام بدی که فکر میکنی دوست داری اینجوری ذهنت منحرف میشه

یه وقتایی یه کارائی یه چیزایی رو دوست نداریم ولی پدر . مادر اصرار دارن چیکار کنیم که والدینمون از ما ناراحت نشن در عین حال خواسته اشون رو هم انجام ندیدم

moh@mad · 18/11/22

فرض کند به اصرار میخوان شما با کسی ازدواج کنید که اصلا بهش علاقه ندارید .....

Marall · 18/11/22

moh@mad گفت:
فرض کند به اصرار میخوان شما با کسی ازدواج کنید که اصلا بهش علاقه ندارید .....

فرار.. ببین حاجی فرار کن.
سعی کنید از طریق منطق باهاشون صحبت کنید. مثلا یه مسئله یا چیزایی رو طوری نشونشون بدین که از دید شما به قضایا نگاه کنند.. با احساسات جلو نرین مثلا نگین چون دوسش ندارم یا چون فلانه چون احساسات توی انتخاب خانواده اخرین چیزیه که مورد توجه قرار میگیره.. با بیست فکر و منطق و نقشه جلو برید..
چطور میشه با درد بی‌توجهی کنار اومد؟

SelmA · 18/11/22

moh@mad گفت:
فرض کند به اصرار میخوان شما با کسی ازدواج کنید که اصلا بهش علاقه ندارید .....

خب نمیکنم دیگه ،اونا فقط اصرار میکنن جونمو که نمیگیرن
الفرارررر.....
همین سوال؟(چیزی به ذهنم نمیرسه)

moh@mad · 18/11/22

Marall گفت:
فرار.. ببین حاجی فرار کن.
سعی کنید از طریق منطق باهاشون صحبت کنید. مثلا یه مسئله یا چیزایی رو طوری نشونشون بدین که از دید شما به قضایا نگاه کنند.. با احساسات جلو نرین مثلا نگین چون دوسش ندارم یا چون فلانه چون احساسات توی انتخاب خانواده اخرین چیزیه که مورد توجه قرار میگیره.. با بیست فکر و منطق و نقشه جلو برید..
چطور میشه با درد بی‌توجهی کنار اومد؟

حاجی خودتی

تنها دردی که درمان نداره بی توجهیه چه از جانب خودت باشه چه از جانب دیگران اگر از جانب خودت باشه ممکنه ظاهرتو حفظ کنی ولی قلبت درد داره اگه از جانب دیگران باشه روح ادم رو شکنجه میکنه

با این اوضاع چطور میشه به اینده امید داشت دلمو به چی خوش کنم ....

SelmA · 18/11/22

moh@mad گفت:
حاجی خودتی

تنها دردی که درمان نداره بی توجهیه چه از جانب خودت باشه چه از جانب دیگران اگر از جانب خودت باشه ممکنه ظاهرتو حفظ کنی ولی قلبت درد داره اگه از جانب دیگران باشه روح ادم رو شکنجه میکنه

با این اوضاع چطور میشه به اینده امید داشت دلمو به چی خوش کنم ....

به خانوم آیندت که نمیدونی کیه ،حالا نمیدونم شایدم میدونی :aiwan_light_dirol:

چرا من مخم کار نمیکنه؟(چون دادمش به این Marall )

Marall · 18/11/22

moh@mad گفت:
حاجی خودتی

تنها دردی که درمان نداره بی توجهیه چه از جانب خودت باشه چه از جانب دیگران اگر از جانب خودت باشه ممکنه ظاهرتو حفظ کنی ولی قلبت درد داره اگه از جانب دیگران باشه روح ادم رو شکنجه میکنه

با این اوضاع چطور میشه به اینده امید داشت دلمو به چی خوش کنم ....

بنده حاج خانومم حاجی.(دیگه نمیگم)
دلخوشی این نیست که دیگران برات بسازن، خودت مراقب دلت باش دل چیز باارزشیه که نباید نه از نظر روحی و نه جسمی بهش اسیبی برسه.. دلتو به وجود خودت خوش کن.. به اینکه شاید روزنه امیدی تونستی برا خودت بسازی.. مثل بچه که با گریه به ابنبات نگاه میکرد و دقیقه اخر مامانش براش خرید.
چطور میشه گذشت از گذشته؟

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

اخراج شده

کاربر ممتاز

اخراج شده

کاربر ممتاز

کاربر ممتاز

اخراج شده

مدیر تالار بیوگرافی

کاربر ممتاز

مدیر تالار بیوگرافی

اخراج شده

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین