مشاعره با حرف ق

~ĤaŊaŊeĤ~ · 14/5/22

قایقی خواهم ساخت
ساربانش همه عشق
زیر پا فرش و غرور
و حقارش همه تکرارو صفا
ما در این جمع لطیف لطف دیدار تورا می‌طلبیم

این درستشه

moh@mad · 14/5/22

حنانه سادات هاشمی گفت:
قایقی خواهم ساخت
ساربانش همه عشق
زیر پا فرش و غرور
و حقارش همه تکرارو صفا
ما در این جمع لطیف لطف دیدار تورا می‌طلبیم

این درستشه

قطره ای کو که به دریا ریزم
صخره ای کو که بدان اویزم
مثل این است که شب نمناک است
دیگران را هم غم هست به دل
غم من لیک غمی غمناک است

~ĤaŊaŊeĤ~ · 14/5/22

قسم به جان تو ای عشق ای تمامی هست
که هست هستی ما از خم غدیر تو سرخوش

SelmA · 14/5/22

شرط بندی عاشقان بردی ندارد از نداران پرس
کس از دور فلک دستی نبرد از بدبیاران پرس
قراری نیست در دور زمانه بیقراران بین
سر یاری ندارد روزگار از داغ یاران پرس

moh@mad · 25/5/22

حنانه سادات هاشمی گفت:
قسم به جان تو ای عشق ای تمامی هست
که هست هستی ما از خم غدیر تو سرخوش

قصه فرهاد دنیا را گرفت ای پادشاه
دل بدست اوردن از کشور گشائی بهتر است
تشنگان مهر محتاج ترحم نیستند
کوشش بیهوده در عشق از گدائی بهتر است

Saba hosseinzadeh · 31/5/22

قطره ی اشکیم اما در درون دل نهان
گر به سوی دیده ره یابیم دریا می رویم

moh@mad · 31/5/22

Saba hosseinzadeh گفت:
قطره ی اشکیم اما در درون دل نهان
گر به سوی دیده ره یابیم دریا می رویم

قصهٔ درد دل و غصهٔ شبهای دراز
صورتی نیست که جائی بتوان گفتن باز
محرمی نیست که با او به کنار آرم روز
مونسی نیست که با وی به میان آرم راز

Mahii · 19/6/22

moh@mad گفت:
قصهٔ درد دل و غصهٔ شبهای دراز
صورتی نیست که جائی بتوان گفتن باز
محرمی نیست که با او به کنار آرم روز
مونسی نیست که با وی به میان آرم راز

شرط بندی عاشقان بردی ندارد از نداران پرس
کس از دور فلک دستی نبرد از بدبیاران پرس
قراری نیست در دور زمانه بیقراران بین
سر یاری ندارد روزگار از داغ یاران پرس

moh@mad · 19/6/22

Mahii گفت:
شرط بندی عاشقان بردی ندارد از نداران پرس
کس از دور فلک دستی نبرد از بدبیاران پرس
قراری نیست در دور زمانه بیقراران بین
سر یاری ندارد روزگار از داغ یاران پرس

قصد رفتن کرده ای تا باز هم گویم بمان
بار دیگر میکنم خواهش ولی اصرار نه
گه مرا پس میزنی گه باز پیشم میکشی
انچه دستت دادم نامش دل است افسار نه

Mahii · 19/6/22

moh@mad گفت:
قصد رفتن کرده ای تا باز هم گویم بمان
بار دیگر میکنم خواهش ولی اصرار نه
گه مرا پس میزنی گه باز پیشم میکشی
انچه دستت دادم نامش دل است افسار نه

شرط بندی عاشقان بردی ندارد از نداران پرس
کس از دور فلک دستی نبرد از بدبیاران پرس
قراری نیست در دور زمانه بیقراران بین
سر یاری ندارد روزگار از داغ یاران پرس

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

دستیار تالار کتاب گویا

کاربر ممتاز

دستیار تالار کتاب گویا

مدیر تالار بیوگرافی

کاربر ممتاز

همراه رمان ۹۸

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین