مشاعره با حرف ق

moh@mad · 19/6/22

Mahii گفت:
شرط بندی عاشقان بردی ندارد از نداران پرس
کس از دور فلک دستی نبرد از بدبیاران پرس
قراری نیست در دور زمانه بیقراران بین
سر یاری ندارد روزگار از داغ یاران پرس

قلم از عشق بشکند چو نویسد نشان تو
خردم راه گم کند ز فراق گران تو
کی بود همنشین تو کی بیابد گزین تو
کی رهد از کمین تو کی کشد خود کمان تو

Mahii · 19/6/22

moh@mad گفت:
قلم از عشق بشکند چو نویسد نشان تو
خردم راه گم کند ز فراق گران تو
کی بود همنشین تو کی بیابد گزین تو
کی رهد از کمین تو کی کشد خود کمان تو

قلم شیرین و خط شیرین سخن شیرین و لـ*ـب شیرین
خدا را ای شکر پاره مگر طوطی قنادی

moh@mad · 21/6/22

Mahii گفت:
قلم شیرین و خط شیرین سخن شیرین و لـ*ـب شیرین
خدا را ای شکر پاره مگر طوطی قنادی

قلم میگیرم و غرق نگاهت میشوم بانو
نگاهم کن که بنویسم غزل های دو چشمت را

KoOrOsH · 4/7/22

قاصد منزل سلمی که سلامت بادش
چه شود گر به سلامی دل ما شاد کند

KoOrOsH · 4/7/22

قصهٔ درد دل و غصهٔ شبهای دراز..
صورتی نیست که جائی بتوان گفتن باز...

moh@mad · 5/7/22

KoOrOsH گفت:
قصهٔ درد دل و غصهٔ شبهای دراز..
صورتی نیست که جائی بتوان گفتن باز...

قدح ز هر که گرفتم بجز خمار نداشت
مرید سـ*ـاقی خویشم که باده اش ناب است

paeez81 · 11/7/22

قدر و بهای مرد نه از جسم فربه است
بل قدر مردم از سخن و علم پر بهاست

moh@mad · 15/7/22

paeez81 گفت:
قدر و بهای مرد نه از جسم فربه است
بل قدر مردم از سخن و علم پر بهاست

قومی بگرد کوی فنا راهبر شدند
بر چشم دل کشیده و صاحب نظر شدند

صاحب نظر شدند که از دار اقتدار
در کوی فقر آمده و خاک در شدند

Alone.wolf · 21/7/22

قضا رفت و قلم بنوشت فرمان
تو را جز صبر کردن چیست درمان

moh@mad · 21/7/22

Alone.wolf گفت:
قضا رفت و قلم بنوشت فرمان
تو را جز صبر کردن چیست درمان

قربان ان غارتگرم کان دل نه تنها میبرد
تاراج جان هم میکند دین هم به یغما میبرد

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

کاربر ممتاز

کاربر نیمه حرفه‌ای

کاربر ممتاز

حامی انجمن رمان ۹۸

کاربر ممتاز

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین