مشاعره با حرف ب

b_a244 · 6/5/22

Ghoolagh گفت:
به تیغم گر کشد دستش نگیرم
وگر تیرم زند منت پذیرم

به سامانم نمی‌پرسی نمی‌دانم چه سر داری

به درمانم نمی‌کوشی نمی‌دانی مگر دردم

Saba hosseinzadeh · 9/5/22

b_a244 گفت:
به سامانم نمی‌پرسی نمی‌دانم چه سر داری

به درمانم نمی‌کوشی نمی‌دانی مگر دردم

بختی دارم چو چشم خسرو همه خواب

چشمی دارم چو لعل شیرین همه آب

b_a244 · 9/5/22

Saba hosseinzadeh گفت:
بختی دارم چو چشم خسرو همه خواب

چشمی دارم چو لعل شیرین همه آب

با رشته ي زلف توام امشب سر راز است
افسوس که شب کوته و اين رشته دراز است

Saba hosseinzadeh · 9/5/22

b_a244 گفت:
با رشته ي زلف توام امشب سر راز است
افسوس که شب کوته و اين رشته دراز است

با تو سرخوش میخانه شدم
با تو عاشق دیوانه شدم

b_a244 · 9/5/22

Saba hosseinzadeh گفت:
با تو سرخوش میخانه شدم
با تو عاشق دیوانه شدم

به پایان رسد کیسه ی سیم و زر

نگردد تهی کیسه ی پیشه ور

moh@mad · 10/5/22

b_a244 گفت:
به پایان رسد کیسه ی سیم و زر

نگردد تهی کیسه ی پیشه ور

بر سر کوی یقین کعبه و بتخانه یکی است
دام زلف سیه و سبحه صد دانه یکی است

هر زمان جلوه حسن ار چه ز رویی دگر است
باش یکدل به همه روی که جانانه یکی است

~ĤaŊaŊeĤ~ · 10/5/22

بیا تا قدر یکدیگر ندانیم
که تا نگه ز یکدیکر نمانیم

b_a244 · 10/5/22

حنانه سادات هاشمی گفت:
بیا تا قدر یکدیگر ندانیم
که تا نگه ز یکدیکر نمانیم

به تیغم گر کشد دستش نگیرم
وگر تیرم زند منت پذیرم

SelmA · 10/5/22

بنده پیر مغانم که ز جهلم برهاند
پیر ما هر چه کند عین عنایت باشد

هورآم · 10/5/22

با تو بودن زهمه دست کشیدن دارد.

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی