مشاعره با حرف ب

ₙₑgᵢₙ · 10/5/22

moh@mad گفت:
به اهی میتوان دل را ز مطلب ها تهی کردن
که یک قاصد برای بردن صد نامه بس باشد

به صحرا بنگرم صحرا تو بینم
به دریا بنگرم دریا تو بینم

SelmA · 10/5/22

بـــار درخت علـــم نباشد مگــر عمل
با علم اگر عمل نکنی شاخ بی بری

moh@mad · 11/5/22

ₙₑgᵢₙ گفت:
به صحرا بنگرم صحرا تو بینم
به دریا بنگرم دریا تو بینم

باد سحر از کوی تو بویی به من آورد
جانهاش فدا باد که جان را به تن آورد

دلهای ز خود رفته ما را که غمت داشت
آمد سحری بوی تو با خویشتن آورد

ₙₑgᵢₙ · 11/5/22

moh@mad گفت:
باد سحر از کوی تو بویی به من آورد
جانهاش فدا باد که جان را به تن آورد

دلهای ز خود رفته ما را که غمت داشت
آمد سحری بوی تو با خویشتن آورد

با آنکه ز ما هیچ زمان یاد نکردی
ای آنکه نرفتی دمی از یاد کجایی؟

moh@mad · 11/5/22

ₙₑgᵢₙ گفت:
با آنکه ز ما هیچ زمان یاد نکردی
ای آنکه نرفتی دمی از یاد کجایی؟

بی مهتاب شبی غصه به قلبم جا شد
دل بی تاب و تبم بی تو تک و تنها شد
شوق دیدار تو از چشم ترم خواب ربود
دیدن رنگ خوشی بعد تو یک رویا شد

ₙₑgᵢₙ · 11/5/22

moh@mad گفت:
بی مهتاب شبی غصه به قلبم جا شد
دل بی تاب و تبم بی تو تک و تنها شد
شوق دیدار تو از چشم ترم خواب ربود
دیدن رنگ خوشی بعد تو یک رویا شد

بر رهگذرت بسته ام از دیده دو صد جوی
تا بو که تو چون سرو خرامان به درایی.

SelmA · 11/5/22

بــــــار محبــت از همــــــه بــاری گران تر است
وان کس کشد که از همه کس ناتوان تر است

ₙₑgᵢₙ · 11/5/22

Ghoolagh گفت:
بــــــار محبــت از همــــــه بــاری گران تر است
وان کس کشد که از همه کس ناتوان تر است

بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد.

SelmA · 11/5/22

ₙₑgᵢₙ گفت:
بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد.

بی تو از گلشن چه حاصل خاطر افسرده را
خنــــــده گــــل درد سر مـــی آورد آزرده را

ₙₑgᵢₙ · 11/5/22

Ghoolagh گفت:
بی تو از گلشن چه حاصل خاطر افسرده را
خنــــــده گــــل درد سر مـــی آورد آزرده را

با ضعیفان هرکه گرمی کرد عالم گیر شد
ذره پرور باش تا خورشید تابانت کند.

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی