مشاعره با حرف گ

~XFateMeHX~ · 18/2/22

گر دل برود من نروم از نظرت

ور جان بدهم، خاک شوم در گذرت

چون گرد شوم بر آستانت آیم

بنشینم و برنخیزم از خاک درت

~XFateMeHX~ · 18/2/22

گر

به هم آویزیم

ما دو سرگشته ی تنها چون موج

به پناهی

که تو می جویی خواهیم رسید...

اندر آن لحظه ی جادویی اوج!

فروغ فرخزاد

~XFateMeHX~ · 18/2/22

گفتم که دل اهل جنون را

به چه بستی ؟

دستی

به سر زلف شکن بر شکنش کرد

فروغى بسطامی

~XFateMeHX~ · 18/2/22

گر تو باشی می توان

صدسال بی جان زیستن

بی تو گرصد جان بود

یک لحظه نتوان زیستن

~XFateMeHX~ · 18/2/22

گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت

گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید

گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد

گفتا مگوی با کس تا وقت آن درآید

حافظ

~XFateMeHX~ · 18/2/22

گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم

همچنان چشم گشاد از کرمش می‌دارم

حافظ

~XFateMeHX~ · 18/2/22

گویند بهشت و حور و کوثر باشد

جوی می و شیر و شهد و شکر باشد

پر کن قدح باده و بر دستم نه

نقدی ز هزار نسیه خوشتر باشد

~XFateMeHX~ · 18/2/22

گوییا باور نمی‌دارند روز داوری
کاین همه قلب و دغل در کار داور می‌کنند

~XFateMeHX~ · 18/2/22

گر مرد رهی میان خون باید رفت
از پای فتاده سرنگون باید رفت

moh@mad · 20/2/22

~XFateMeHX~ گفت:
گر مرد رهی میان خون باید رفت
از پای فتاده سرنگون باید رفت

گر نظر کردم به روی ماه رخساری چه شد
ور شدم سرخوش از نوشیدنی عشق یکباری چه شد

روی او دیدم سر زلفش چرا آشفته گشت
گر نبیند بلبل شوریده، گلزاری چه شد

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی