مشاعره با حرف ت

moh@mad · 4/11/21

حنانه سادات هاشمی گفت:
تمام کلماتم پرنده شده امروز
چه بخواهی چه نخواهی دل عاشق شده امروز

تو را جویم ز هر نقشی که دانم
تو مقصودی ز هر حرفی که خوانم

نظامی

تا کی روم از عشق تو شوریده به هر سوی
تا کی دَوم از شور تو دیوانه به هر سوی
بیرون نشود عشق توام تا ابد از دل
کاندر ازلم حرز تو بستند به بازوی

سعدی

ترک یاران کرده ای ای بیوفا ، یار این کند
دل ز پیمان برگرفتی ، هیچ دلدار این کند
ترک ما کردی و کردی دشمنی با دوستان
شرم بادت زین عملها ، یار با یار این کند

صائب تبریزی

~ĤaŊaŊeĤ~ · 5/11/21

تا نگاهی نکند سوی تو پنهان از من

در پی دیده چو دل، دوش کمین می کردم

Reyhan.t · 9/11/21

تاوان دل‌بستن همین دلتنگ بودن‌هاست
تلخ است امّا عاشقان دلتنگ می‌میرند

~ĤaŊaŊeĤ~ · 11/11/21

توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود

moh@mad · 12/11/21

حنانه سادات هاشمی گفت:
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود

تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست

حافظ

تو را جویم ز هر نقشی که دانم
تو مقصودی ز هر حرفی که خوانم

نظامی

تا نقش خیال دوست با ماست
ما را همه عمر خود تماشاست

سنائی

~ĤaŊaŊeĤ~ · 17/11/21

تنها شدم تنها شدی
تنها تر از تنها شدیم

moh@mad · 22/11/21

حنانه سادات هاشمی گفت:
تنها شدم تنها شدی
تنها تر از تنها شدیم

تا نقش خیال دوست با ماست
ما را همه عمر خود تماشاست
آنجا که جمال دلبر آمد
ولله که میان خانه صحراست

سنائی

~ĤaŊaŊeĤ~ · 28/11/21

تو کز مهنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی

moh@mad · 2/12/21

حنانه سادات هاشمی گفت:
تو کز مهنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی

تا تو باشی چای شعرم تازه دم با قند توست
بی تو اما طعم دنیا از دهان افتاده است

~ĤaŊaŊeĤ~ · 8/12/21

تهمتن چنین داد پاسخ که نام
چه پرسی که از این پس نبینی تو کام

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر ممتاز

دستیار تالار کتاب گویا

عضو تازه وارد انجمن

دستیار تالار کتاب گویا

کاربر ممتاز

دستیار تالار کتاب گویا

کاربر ممتاز

دستیار تالار کتاب گویا

کاربر ممتاز

دستیار تالار کتاب گویا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین