خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
°•به نام خالق عشق•°
نام اثر: انهدام دمع
نام نویسنده: مبیناحسینی‌فر (mobina. hf)
منتقدان: آیدا رستمی Tavanدونه انار ^~SARA~^
Elaheh_A
ژانر: عاشقانه، اجتماعی
خلاصه:
روحی آکنده از درد و رنج!
قلبی سراسر از کینه و نفرت!
جسمی آغشته از سکوتی تار و مبهم؛ اما سکوتی که تنها سایه‌ی نفرتش را پنهان می‌کرد!
آری! او با صدایش تلنگری در قلبم ایجاد کرد! تلنگری که مرا از خوابِ خوش بیدار کرد و در گوشم آوازه زد. آوازه‌ای که همیشه در قلبم حک شد!
"مبادا بترسی! که از هر چه بترسی؛ به سرت می‌آید!"
پس ترس برایم جایی ندارد!
من با آوازه‌ی حک شده در قلبم، شکستش خواهم داد؛ آری! شکستش خواهم داد!



نقد و بررسی رمان انهدام دمع | mobina .hfکاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • قهقهه
Reactions: *NiLOOFaR*، زینب نامداری، YeGaNeH و 10 نفر دیگر

Tavan

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/1/21
ارسال ها
187
امتیاز واکنش
11,646
امتیاز
288
زمان حضور
19 روز 16 ساعت 29 دقیقه
به نام او

نقد رمان ریسمان عنادی (گره بغض)


نانوشته حرف می‌خوانیم ما
این کتاب نیک می‌دانیم ما
رمان ریسمان عنادی از آن دسته رمان هاییست که از مقدمه و ژانرش، حدس و گمان های محدودی در رابـ*ـطه با انتهای ماجرا پیش می آید و متأسفانه بیشتر آنها به حقیقت می‌پیوندند! اما اینکه بتوان خواننده را به پای خواندن اینچنین رمانی کشاند، کار فوق العاده ای است که از شواهد، نویسنده در آن امر موفق بوده است!
در طول داستان، یک نمونه از موارد اعتماد به دیگران بیان شده و ما شاهد دختری هستیم که نهایت تلاشش را می‌کند تا شرکتی که پدر و برادرش، عمرشان را برای به ثمر رسیدنش صرف کرده اند، نجات دهد. اما در نهایت قربانی یک اتفاق می‌شود و درس بزرگی می‌آموزد! اعتماد ممنوع! و این مورد به خوبی نشان می دهد که با انتخاب ژانر درستی مواجه شده ایم!
اما موردی که کمی ناخوشایند بود، پراکندگی نویسندگی بود! اتفاق ها سریع پیش می‌رفتند و نویسنده تنها با *** پرشی بلند میزد به اتفاق بعد! و در طی چند جمله یا یک مکالمه ی کوتاه قضیه پایان میافت و ما را به مکان جدیدی می‌فرستاد! اگر کمی ماجرا های فرعی را چاشنی کارتان می‌کردید، لـ*ـذت بخش تر می‌بود! البته پرش ها از جذابیت ایده ی کلی داستانتان نمی کاست ولی با کمی افزايش قسمت های فرعی، قطعا خواننده را برای خواندن مشتاق تر می‌کردید!
نویسنده در مکالمه ها، به درستی حالات شخصیت ها را بیان کرده بود و بسیار به موقع در قسمت هایی خاص، به بیان و توصیفات نوشته پرداخته بود!
ایشان در توصیف لباس ها به خوبی عمل کرده بود و می‌توانم بگویم یکی از گیرا ترین مطالب رمانتان هم همین مورد بود. اما جای پیشرفت در این زمینه برای نگارشگر باقی بود و امیدوارم در آینده، شاهد توصیفات خارق العاده تری باشیم.
نویسنده، در نوشتنِ ویژگی های ظاهری شخصیت ها تسلط کامل داشت و من به عنوان یک خواننده به خوبی میتوانستم شخصیت ها را در ذهنم متصور بشوم! اما کاستی هایی هم در این مورد وجود داشت! نظیر اینکه نویسنده برای توصیف فرم دهان تمام شخصیت ها، از ترکیب « لـ*ـب قلوه ای» بهره برده بود. ای کاش از توصیفات دیگری برای این مورد استفاده می‌شد تا با تکرار یک جمله، خواننده به ایراد گیری روی نیاورد!
در روند داستان شاهد آن بودم که نویسنده، توصیفات دقیق و جالبی از محیط پیرامون شخصیت ها ارائه می‌کرد و به نظرم این مورد برای نمایش مهارت ایشان کافی بود.
گاها شاهد اتفاقات نا همگونی در داستان بودم، مانند رنگ موی مادر آیحان که در دو قسمت متغیر بود و این تغییر در فاصله ی دو روز، جالب نبود و در ضمن اگر بر فرض می‌خواستید بگویید که وی مو هایش را رنگ کرده، به نظرم عالی می بود اگر برایش یک قضیه یا مکالمه ی کوتاه ایجاد می‌کردید. با این حال، این مورد جزئی باعث نمیشد کل داستان زیر سوال برود.
اصولا در حضور هر کاراکتر، رمزی نهفته است ولی تا به اینجای کار، وجود مادر آیحان بسیار مبهم بود! نه در نقش مادری خود موفق بود و نه در پیشبرد داستان! نمی توانستم از حضور او موردی برای احساسات مادرانه دریافت کنم! به طوریکه نه با آیحان کاری داشت و نه آیحان پیگیر حال مادرش میشد! زندگی مادر آیحان، مانند مرده ای متحرک بود و جای خالی دلداری های آیحان و نگران حال مادر بودن به شدت خالی بود! یک رابـ*ـطه ی ناقص مادر دختری در داستان شما، می‌تواند موجب فراری شدن خواننده ها گردد! البته دلیل کینه ی آیحان از ساشا هم تقریبا مبهم است و کاملا قابل لمس نیست و می‌تواند با تلنگری، نقض شود!
با این حال تا به اینجا، با فاش نکردن دلیل اعدام و نحوه ی مرگ خواهر ساشا، به خوبی خواننده را مشتاق می‌کردید تا داستان را طی کند تا از راز های پشت آن کینه ها سر در بیاورد و این می‌تواند نقطه ی قوتی برای داستانتان باشد!
نثر رمان شما بسیار منطقی و درست و به جا انتخاب شده بود و با ژانر رمانتان، همخوانی داشت؛ اما علارغم انتخاب درست در حوزه ی بافت رمان، غلط های املایی فراوانی را شاهد بودم که حتی در مقدمه ی شما هم رسوخ کرده بود و متاسفانه این مورد می‌تواند به تنهایی، با قدرتی عجیب خواننده ها را از ادامه ی امر خواندن، باز دارد.
در آخر، می‌توانم بگویم رمان ریسمان عنادی، که دارای اسمی گیرا می باشد، از اصول نگارش درست بر خوردار بود و با ادامه ی روند خواندن، می‌توانستم شاهد پیشرفت قلم نویسنده باشم! با کمی دقت در شخصیت سازی نقش مادر آیحان و محول کردن قسمت های حیاتی و مهم برای پیشبرد داستان و آغشته کردن آن نقش بی روح به احساسات زیبای مادرانه، قطعا شاهد شخصیت پردازی زیبایی از نویسنده خواهیم بود! اما تا به اینجای کار، ایده ی رمان نه بسیار تکراری و نه بسیار جدید بود! شاهد یک خانواده ی بسیار ثروتمند بودیم و این موضوع، نوشته ی شما را به سمت کلیشه هدایت می‌کرد! با اندکی دقت و بازخوانی رمانتان و توجه به نکات ذکر شده، مطمئنا شاهد رمانی بی نقص خواهیم بود!
سپاس از انتقاد پذیری شما
تیم نقد رمان 98
سارا (Tavan )


نقد و بررسی رمان انهدام دمع | mobina .hfکاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: زینب نامداری، YeGaNeH، Parmida_viola و 7 نفر دیگر

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
به نام او

نقد رمان ریسمان عنادی (گره بغض)


نانوشته حرف می‌خوانیم ما
این کتاب نیک می‌دانیم ما
رمان ریسمان عنادی از آن دسته رمان هاییست که از مقدمه و ژانرش، حدس و گمان های محدودی در رابـ*ـطه با انتهای ماجرا پیش می آید و متأسفانه بیشتر آنها به حقیقت می‌پیوندند! اما اینکه بتوان خواننده را به پای خواندن اینچنین رمانی کشاند، کار فوق العاده ای است که از شواهد، نویسنده در آن امر موفق بوده است!
در طول داستان، یک نمونه از موارد اعتماد به دیگران بیان شده و ما شاهد دختری هستیم که نهایت تلاشش را می‌کند تا شرکتی که پدر و برادرش، عمرشان را برای به ثمر رسیدنش صرف کرده اند، نجات دهد. اما در نهایت قربانی یک اتفاق می‌شود و درس بزرگی می‌آموزد! اعتماد ممنوع! و این مورد به خوبی نشان می دهد که با انتخاب ژانر درستی مواجه شده ایم!
اما موردی که کمی ناخوشایند بود، پراکندگی نویسندگی بود! اتفاق ها سریع پیش می‌رفتند و نویسنده تنها با *** پرشی بلند میزد به اتفاق بعد! و در طی چند جمله یا یک مکالمه ی کوتاه قضیه پایان میافت و ما را به مکان جدیدی می‌فرستاد! اگر کمی ماجرا های فرعی را چاشنی کارتان می‌کردید، لـ*ـذت بخش تر می‌بود! البته پرش ها از جذابیت ایده ی کلی داستانتان نمی کاست ولی با کمی افزايش قسمت های فرعی، قطعا خواننده را برای خواندن مشتاق تر می‌کردید!
نویسنده در مکالمه ها، به درستی حالات شخصیت ها را بیان کرده بود و بسیار به موقع در قسمت هایی خاص، به بیان و توصیفات نوشته پرداخته بود!
ایشان در توصیف لباس ها به خوبی عمل کرده بود و می‌توانم بگویم یکی از گیرا ترین مطالب رمانتان هم همین مورد بود. اما جای پیشرفت در این زمینه برای نگارشگر باقی بود و امیدوارم در آینده، شاهد توصیفات خارق العاده تری باشیم.
نویسنده، در نوشتنِ ویژگی های ظاهری شخصیت ها تسلط کامل داشت و من به عنوان یک خواننده به خوبی میتوانستم شخصیت ها را در ذهنم متصور بشوم! اما کاستی هایی هم در این مورد وجود داشت! نظیر اینکه نویسنده برای توصیف فرم دهان تمام شخصیت ها، از ترکیب « لـ*ـب قلوه ای» بهره برده بود. ای کاش از توصیفات دیگری برای این مورد استفاده می‌شد تا با تکرار یک جمله، خواننده به ایراد گیری روی نیاورد!
در روند داستان شاهد آن بودم که نویسنده، توصیفات دقیق و جالبی از محیط پیرامون شخصیت ها ارائه می‌کرد و به نظرم این مورد برای نمایش مهارت ایشان کافی بود.
گاها شاهد اتفاقات نا همگونی در داستان بودم، مانند رنگ موی مادر آیحان که در دو قسمت متغیر بود و این تغییر در فاصله ی دو روز، جالب نبود و در ضمن اگر بر فرض می‌خواستید بگویید که وی مو هایش را رنگ کرده، به نظرم عالی می بود اگر برایش یک قضیه یا مکالمه ی کوتاه ایجاد می‌کردید. با این حال، این مورد جزئی باعث نمیشد کل داستان زیر سوال برود.
اصولا در حضور هر کاراکتر، رمزی نهفته است ولی تا به اینجای کار، وجود مادر آیحان بسیار مبهم بود! نه در نقش مادری خود موفق بود و نه در پیشبرد داستان! نمی توانستم از حضور او موردی برای احساسات مادرانه دریافت کنم! به طوریکه نه با آیحان کاری داشت و نه آیحان پیگیر حال مادرش میشد! زندگی مادر آیحان، مانند مرده ای متحرک بود و جای خالی دلداری های آیحان و نگران حال مادر بودن به شدت خالی بود! یک رابـ*ـطه ی ناقص مادر دختری در داستان شما، می‌تواند موجب فراری شدن خواننده ها گردد! البته دلیل کینه ی آیحان از ساشا هم تقریبا مبهم است و کاملا قابل لمس نیست و می‌تواند با تلنگری، نقض شود!
با این حال تا به اینجا، با فاش نکردن دلیل اعدام و نحوه ی مرگ خواهر ساشا، به خوبی خواننده را مشتاق می‌کردید تا داستان را طی کند تا از راز های پشت آن کینه ها سر در بیاورد و این می‌تواند نقطه ی قوتی برای داستانتان باشد!
زاویه ی دید شما بسیار منطقی و درست و به جا انتخاب شده بود و با ژانر رمانتان، همخوانی داشت؛ اما علارغم انتخاب درست در حوزه ی زاویه ی دید، غلط های املایی فراوانی را شاهد بودم که حتی در مقدمه ی شما هم رسوخ کرده بود و متاسفانه این مورد می‌تواند به تنهایی، با قدرتی عجیب خواننده ها را از ادامه ی امر خواندن، باز دارد.
در آخر، می‌توانم بگویم رمان ریسمان عنادی، که دارای اسمی گیرا می باشد، از اصول نگارش درست بر خوردار بود و با ادامه ی روند خواندن، می‌توانستم شاهد پیشرفت قلم نویسنده باشم! با کمی دقت در شخصیت سازی نقش مادر آیحان و محول کردن قسمت های حیاتی و مهم برای پیشبرد داستان و آغشته کردن آن نقش بی روح به احساسات زیبای مادرانه، قطعا شاهد شخصیت پردازی زیبایی از نویسنده خواهیم بود! اما تا به اینجای کار، ایده ی رمان نه بسیار تکراری و نه بسیار جدید بود! شاهد یک خانواده ی بسیار ثروتمند بودیم و این موضوع، نوشته ی شما را به سمت کلیشه هدایت می‌کرد! با اندکی دقت و بازخوانی رمانتان و توجه به نکات ذکر شده، مطمئنا شاهد رمانی بی نقص خواهیم بود!
سپاس از انتقاد پذیری شما
تیم نقد رمان 98
سارا (Tavan )
وایییییییی عاشقتم
مرسی از نقدت زیبای من:aiwan_light_heart:
واقعا لـ*ـذت بردم:aiwan_light_heart:
حتما مشکلات رو برطرف می‌کنم:aiwan_light_heart:


نقد و بررسی رمان انهدام دمع | mobina .hfکاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: *NiLOOFaR*، YeGaNeH، FaTeMé_KH و 7 نفر دیگر

زینب باقری

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
19/3/21
ارسال ها
93
امتیاز واکنش
1,965
امتیاز
203
سن
20
محل سکونت
ایران
زمان حضور
21 روز 12 ساعت 31 دقیقه
سلام مبیناجانم:flowerb::aiwan_light_heart:
خسته نباشی
به نظرم رمانت خیلی پرش داره و با اینکه توصیفات ظاهری خوب و نسبتاً کافیه، توصیف اتفاقات خیلی کمه.
از اتفاقات خیلی سریع و ساده گذر کردی و رمانت یه جورایی مثل فیلمنامه تیکه به تیکه‌ست.
توی فیلمنامه وقتی یه سکانس تموم میشه پرش میکنن به سکانس بعد، اما توی رمان معمولا اتفاقات پیوسته نوشته میشن و پرش کمتری رو داریم.
با این وجود قلم خاص و شیرینی داری و اضافه کردن معماهایی به داستان و همینطور در جاهایی مسخره بازی های آیحان و روناک دوستش باعث شده رمان کسل‌کننده نباشه.
به نوشتنت ادامه بده و همیشه به پیشرفت قلمت فکر کن:aiwan_light_heart:


نقد و بررسی رمان انهدام دمع | mobina .hfکاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، FaTeMé_KH، Parmida_viola و 7 نفر دیگر

آیدا رستمی

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
15/8/18
ارسال ها
531
امتیاز واکنش
31,407
امتیاز
348
سن
22
زمان حضور
62 روز 10 ساعت 32 دقیقه
به نام خدا
نقد رمان ریسمان عنادی.
در هنگام تایپ رمان، باید دانست که رمان برخلاف فیلم، دارای تصویر و صدا نمی‌باشد و نویسنده، بایست با توصیفات و شخصیت پردازی خود، به تخیل خواننده قوت بخشد.
رمان ریسمان عنادی، با ایده نسبتا جدیدی که داشت، متاسفانه دارای توصیفات و شخصیت سازی کم بود؛، برای مثال توصیفاتی که برای مادر آیحان به کار برده بود، زنی با چشمانی قهوه‌ای و موهای طلایی یا قهوه‌ای بود که همیشه در خانه و بر روی مبل‌های سلطنتی بود؛ اگرچه نویسنده در رمان گفته بود که او همیشه به قبر پسرش سر می‌زند اما به این موضوع پر و بال نداده بود و به سرعت از آن رد شده بود.
همچنین توصیفات مکان از جمله خانه آیحان که پله‌های چوبی و حیاط و مبل‌های سلطنتی و گلدان گل و مجسمه طلایی را دارا بود، توصیفات دیگری به کار برده نشده بود.
ایده داستان، ایده‌ای نسبتا جدید بود که با قلم نویسنده می‌توانست تبدیل به رمانی قوی شود اما متاسفانه وجود بعضی از کلیشه‌ها، سبب ضعف در قلم نویسنده شده بود.
هرچقدر ایده داستان کلیشه‌ای باشد، نویسنده می‌تواند با توصیفات، بیان، شخصیت پردازی، نثر و نگارش خود، به رمان قوت بخشد.
متاسفانه در ژانر عاشقانه شاهد کلیشه‌های زیادی هستیم که یکی از آنها عشق سریع و بی‌دلیل میان دو شخصیت و شیطان بودن دختر و غرور بیش‌ از حد پسر می‌باشد؛ نویسنده داستان بهتر بود از عشق و علاقه سریعی که میان دو شخصیت اصلی به وجود آمده بود پرهیز کند و یا دلایل قاطعی برای این عشق بیان می‌کرد. همچنین بهتر است صمیمیت سریع و بی‌دلیل میان دو شخصیت را کاهش دهد.
رمان درباره دختری به نام آیحان که البته نامی پسرانه و با املای صحیح آیهان است، می‌باشد که بعد از مرگ برادرش مسئولیت سنگین مدیریت کارخانه را به دست می‌گیرد؛ آیحان در بعضی مواقع بسیار شوخ طبع و احساسی و در برخی دیگر، بسیار خشک و جدی می‌باشد که این، پذیرش شخصیت را توسط خواننده کم می‌کند؛ دختر قصه برای مدیریت کارخانه می‌بایست حداقل بالای بیست و پنج سال سن داشته باشد و تجربه مدیریت کارخانه را دارا باشد چرا که خلاف این موضوع، به پی رنگ داستان صدمه می‌زند، اما رفتار‌های عجیب دختر از جمله قبول سریع همکاری ساشا آن هم بدون تحقیق و با شنیدن چند جمله کوتاه از او یا حداقل مطالعه کافی مدارک او، کمی عجیب و دور از ذهن بود!

بهتر است قبل از شروع موضوعی، درباره آن تحقیق کنیم؛ در رمان می‌بینیم که آیحان مسئولیت مدیریت کارخانه لوازم آرایشی بهداشتی و نظیر آن را به عهده دارد اما در توصیفات کمی که در داستان بود، شاهد لباس‌های پاره و قدیمی کارگران شرکت هستیم یا در رمان می‌بینیم که مدیران در حال پشه پراندن و وقت گذراندن هستن و کار خاصی در شرکت ندارند و با گفتن:《همه چیز خوب پیش میره》رضایت مدیر را به دست می‌آورند!
بهتر است نویسنده از یک لباس فرم یک رنگ برای کارگرها و سرکارگرها استفاده کند و با توصیف فضای کارخانه، از جمله صدای بلند دستگاه‌ها و سقف‌های بلند و فضای بزرگی که با چراغ‌های بزرگی روشن شده ‌است و مانند آنها، استفاده کند؛ همچنین مسئولیت‌های مدیر‌ها را بیشتر کند و گزارش کار را به صورت برگه‌ای برای آیحان قرار دهد و آیحان را مسئولیت پذیرتر کند.

نویسنده داستان با سیر سریعی که در پیش گرفته بود، به کم شدن توصیفات رمان دامن زده بود؛ ما در ابتدای داستان شاهد مراسم عزای تنها برادر آیحان بودیم اما ناگهان می‌بینیم که به سرعت حال او که حتی نای گریه کردن هم نداشت، عوض می‌شود و می‌تواند به راحتی لبخند بزند و با دوستانش، به سینما و تفریح برود و مادرش هم بعد از چندماه به راحتی لبخند می‌زند و لباس‌های رنگی می‌پوشد؛ بهتر است نویسنده به ژانر رمان، ژانر تراژدی را اضافه کند و به غم و اندوه میان جو خانواده، پر و بال بیشتری بخشد‌.
توصیفات احساسات باید به گونه‌ای باشد که خواننده در هنگام خواندن رمان، با شخصیت اصلی احساس همدردی کند.
همچنین بهتر است برای توصیفات چهره و احساسات، زیر چشمان آیهان گود افتاده و لـ*ـب‌هایش از خشکی ترک خورده باشد و مادرش با موهایی که در آن چند هفته سپید شده بود، در گوشه‌ای از اتاق با قاب عکس تنها پسرش، گریه کند و پوشش آیحان را درست کرده و جشن تمجید را به تاخیر بیاندازد.
نویسنده در شخصیت پردازی ساشا، تا حدودی موفق بود اما بهتر است توصیفات ظاهری را به صورت قطره چکانی و آرام سپری کند تا بیشتر در ذهن نویسنده جای گیرد.
البته بهتر بود کمی بیشتر درباره خانواده و دوستان و ماشین و محل زندگی و به طور کلی بیشتر به زندگی ساشا پرداخته می‌شد.
همچنین تعداد افرادی که چشمان رنگی دارند بسیار کمتر از افرادی با چشمان قهوه‌ای هستند و برای درک بهتر شخصیت‌ها بهتر بود از ظاهری ساده استفاده شود و زندگی تجملاتی آنها را کاهش دهد؛ این مورد طبق سلیقه نویسنده، می‌تواند تغییر نکند.
استفاده از چند شخصیت برای زاویه دید، انتخابی اشتباه است و پیشنهاد منتقد، استفاده از دانای کل می‌باشد؛ همچنین استفاده از نثر آمیانه، انتخابی درست و قابل تحسین است.
رمان به داستان بلندی گفته می‌شود که برخلاف نمایشنامه، دارای مونولوگ‌های بیشتری نسبت به دیالوگ‌ها می‌باشد و بهتر است از نوشتن دیالوگ‌های اضافی در رمان پرهیز کرده و آنها را در مونولوگ‌ها به کار ببریم.
سیر رمان به گونه‌ای بود که در ذهن خواننده سوالاتی همچون:
چه بلایی سر خواهر ساشا آمده است و رایان برای چه چیزی اعدام شده است؟ ساشا برای انتقام خواهرش، چه نقشه‌ای در ذهن دارد و آیحان برای تنبیه ساشا، چه کاری می‌خواهد بکند؟
که این موضوع نیز قابل تحسین است.
مقدمه رمان به طور کلی ژانر تراژدی و عاشقانه و اجتماعی را در بر گرفته بود و آوای زیبایی داشت؛ خلاصه داستان در ابتدا همچون مقدمه زیبا و القا کننده حس انتقام بود ولی بهتر بود بیشتر رمان را توضیح دهد و از گنگ بودنش پرهیز می‌شد.
ریسمان عنادی یا گره بغض، نامی زیبا و دلنشین که القا کننده حس تراژدی بود، برای رمان زیبا، مناسب و کوتاه بود.
در پایان، سپاس از نویسنده، بابت خواندن نقد و البته نوشتن این رمان زیبا، اگر از کلیشه‌ها و سیر سریع رمان دوری کرده و بیشتر به توصیفات و قابل باور کردن شخصیت‌ها بپردازد و زاویه ديد را درست کند، این رمان، رمانی قوی می‌شود.
نویسنده باید بداند که هدف ما از نقد نه تنها تخریب رمان نبوده بلکه برای ارتقا قلم و جلوگیری از تخریب نویسنده از سوی افراد سودجو می‌باشد.
با آرزوی موفقیت نویسنده و تشکر از تیم نقد
آیدا رستمی
یا حق


نقد و بررسی رمان انهدام دمع | mobina .hfکاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، Karkiz، FaTeMé_KH و 9 نفر دیگر

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
به نام خدا
نقد رمان ریسمان عنادی.
در هنگام تایپ رمان، باید دانست که رمان برخلاف فیلم، دارای تصویر و صدا نمی‌باشد و نویسنده، بایست با توصیفات و شخصیت پردازی خود، به تخیل خواننده قوت بخشد.
رمان ریسمان عنادی، با ایده نسبتا جدیدی که داشت، متاسفانه دارای توصیفات و شخصیت سازی کم بود؛، برای مثال توصیفاتی که برای مادر آیحان به کار برده بود، زنی با چشمانی قهوه‌ای و موهای طلایی یا قهوه‌ای بود که همیشه در خانه و بر روی مبل‌های سلطنتی بود؛ اگرچه نویسنده در رمان گفته بود که او همیشه به قبر پسرش سر می‌زند اما به این موضوع پر و بال نداده بود و به سرعت از آن رد شده بود.
همچنین توصیفات مکان از جمله خانه آیحان که پله‌های چوبی و حیاط و مبل‌های سلطنتی و گلدان گل و مجسمه طلایی را دارا بود، توصیفات دیگری به کار برده نشده بود.
ایده داستان، ایده‌ای نسبتا جدید بود که با قلم نویسنده می‌توانست تبدیل به رمانی قوی شود اما متاسفانه وجود بعضی از کلیشه‌ها، سبب ضعف در قلم نویسنده شده بود.
هرچقدر ایده داستان کلیشه‌ای باشد، نویسنده می‌تواند با توصیفات، بیان، شخصیت پردازی، نثر و نگارش خود، به رمان قوت بخشد.
متاسفانه در ژانر عاشقانه شاهد کلیشه‌های زیادی هستیم که یکی از آنها عشق سریع و بی‌دلیل میان دو شخصیت و شیطان بودن دختر و غرور بیش‌ از حد پسر می‌باشد؛ نویسنده داستان بهتر بود از عشق و علاقه سریعی که میان دو شخصیت اصلی به وجود آمده بود پرهیز کند و یا دلایل قاطعی برای این عشق بیان می‌کرد. همچنین بهتر است صمیمیت سریع و بی‌دلیل میان دو شخصیت را کاهش دهد.
رمان درباره دختری به نام آیحان که البته نامی پسرانه و با املای صحیح آیهان است، می‌باشد که بعد از مرگ برادرش مسئولیت سنگین مدیریت کارخانه را به دست می‌گیرد؛ آیحان در بعضی مواقع بسیار شوخ طبع و احساسی و در برخی دیگر، بسیار خشک و جدی می‌باشد که این، پذیرش شخصیت را توسط خواننده کم می‌کند؛ دختر قصه برای مدیریت کارخانه می‌بایست حداقل بالای بیست و پنج سال سن داشته باشد و تجربه مدیریت کارخانه را دارا باشد چرا که خلاف این موضوع، به پی رنگ داستان صدمه می‌زند، اما رفتار‌های عجیب دختر از جمله قبول سریع همکاری ساشا آن هم بدون تحقیق و با شنیدن چند جمله کوتاه از او یا حداقل مطالعه کافی مدارک او، کمی عجیب و دور از ذهن بود!

بهتر است قبل از شروع موضوعی، درباره آن تحقیق کنیم؛ در رمان می‌بینیم که آیحان مسئولیت مدیریت کارخانه لوازم آرایشی بهداشتی و نظیر آن را به عهده دارد اما در توصیفات کمی که در داستان بود، شاهد لباس‌های پاره و قدیمی کارگران شرکت هستیم یا در رمان می‌بینیم که مدیران در حال پشه پراندن و وقت گذراندن هستن و کار خاصی در شرکت ندارند و با گفتن:《همه چیز خوب پیش میره》رضایت مدیر را به دست می‌آورند!
بهتر است نویسنده از یک لباس فرم یک رنگ برای کارگرها و سرکارگرها استفاده کند و با توصیف فضای کارخانه، از جمله صدای بلند دستگاه‌ها و سقف‌های بلند و فضای بزرگی که با چراغ‌های بزرگی روشن شده ‌است و مانند آنها، استفاده کند؛ همچنین مسئولیت‌های مدیر‌ها را بیشتر کند و گزارش کار را به صورت برگه‌ای برای آیحان قرار دهد و آیحان را مسئولیت پذیرتر کند.

نویسنده داستان با سیر سریعی که در پیش گرفته بود، به کم شدن توصیفات رمان دامن زده بود؛ ما در ابتدای داستان شاهد مراسم عزای تنها برادر آیحان بودیم اما ناگهان می‌بینیم که به سرعت حال او که حتی نای گریه کردن هم نداشت، عوض می‌شود و می‌تواند به راحتی لبخند بزند و با دوستانش، به سینما و تفریح برود و مادرش هم بعد از چندماه به راحتی لبخند می‌زند و لباس‌های رنگی می‌پوشد؛ بهتر است نویسنده به ژانر رمان، ژانر تراژدی را اضافه کند و به غم و اندوه میان جو خانواده، پر و بال بیشتری بخشد‌.
توصیفات احساسات باید به گونه‌ای باشد که خواننده در هنگام خواندن رمان، با شخصیت اصلی احساس همدردی کند.
همچنین بهتر است برای توصیفات چهره و احساسات، زیر چشمان آیهان گود افتاده و لـ*ـب‌هایش از خشکی ترک خورده باشد و مادرش با موهایی که در آن چند هفته سپید شده بود، در گوشه‌ای از اتاق با قاب عکس تنها پسرش، گریه کند و پوشش آیحان را درست کرده و جشن تمجید را به تاخیر بیاندازد.
نویسنده در شخصیت پردازی ساشا، تا حدودی موفق بود اما بهتر است توصیفات ظاهری را به صورت قطره چکانی و آرام سپری کند تا بیشتر در ذهن نویسنده جای گیرد.
البته بهتر بود کمی بیشتر درباره خانواده و دوستان و ماشین و محل زندگی و به طور کلی بیشتر به زندگی ساشا پرداخته می‌شد.
همچنین تعداد افرادی که چشمان رنگی دارند بسیار کمتر از افرادی با چشمان قهوه‌ای هستند و برای درک بهتر شخصیت‌ها بهتر بود از ظاهری ساده استفاده شود و زندگی تجملاتی آنها را کاهش دهد؛ این مورد طبق سلیقه نویسنده، می‌تواند تغییر نکند.
استفاده از چند شخصیت برای زاویه دید، انتخابی اشتباه است و پیشنهاد منتقد، استفاده از دانای کل می‌باشد؛ همچنین استفاده از نثر آمیانه، انتخابی درست و قابل تحسین است.
رمان به داستان بلندی گفته می‌شود که برخلاف نمایشنامه، دارای مونولوگ‌های بیشتری نسبت به دیالوگ‌ها می‌باشد و بهتر است از نوشتن دیالوگ‌های اضافی در رمان پرهیز کرده و آنها را در مونولوگ‌ها به کار ببریم.
سیر رمان به گونه‌ای بود که در ذهن خواننده سوالاتی همچون:
چه بلایی سر خواهر ساشا آمده است و رایان برای چه چیزی اعدام شده است؟ ساشا برای انتقام خواهرش، چه نقشه‌ای در ذهن دارد و آیحان برای تنبیه ساشا، چه کاری می‌خواهد بکند؟
که این موضوع نیز قابل تحسین است.
مقدمه رمان به طور کلی ژانر تراژدی و عاشقانه و اجتماعی را در بر گرفته بود و آوای زیبایی داشت؛ خلاصه داستان در ابتدا همچون مقدمه زیبا و القا کننده حس انتقام بود ولی بهتر بود بیشتر رمان را توضیح دهد و از گنگ بودنش پرهیز می‌شد.
ریسمان عنادی یا گره بغض، نامی زیبا و دلنشین که القا کننده حس تراژدی بود، برای رمان زیبا، مناسب و کوتاه بود.
در پایان، سپاس از نویسنده، بابت خواندن نقد و البته نوشتن این رمان زیبا، اگر از کلیشه‌ها و سیر سریع رمان دوری کرده و بیشتر به توصیفات و قابل باور کردن شخصیت‌ها بپردازد و زاویه ديد را درست کند، این رمان، رمانی قوی می‌شود.
نویسنده باید بداند که هدف ما از نقد نه تنها تخریب رمان نبوده بلکه برای ارتقا قلم و جلوگیری از تخریب نویسنده از سوی افراد سودجو می‌باشد.
با آرزوی موفقیت نویسنده و تشکر از تیم نقد
آیدا رستمی
یا حق
آیدا جانم خیلی ممنونم از نقدت، واقعا لـ*ـذت بردم:aiwan_light_heart:
و این که نه "آیحان" واژه‌ی صحیحی هست با اون "آیهان" معنای متفاوتی داره.:consolingb:
و این که خب شما گفتی آیحان یه جا جدیه یه جا شیطون
اون باید که در محل کارش جدی باشه!
و این که برای سن، من اصلا سن کسی رو تو رمان به کار نبرده بودم:thinking:


نقد و بررسی رمان انهدام دمع | mobina .hfکاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • قهقهه
  • عالی
Reactions: *NiLOOFaR*، YeGaNeH، FaTeMé_KH و 8 نفر دیگر

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
سلام مبیناجانم:flowerb::aiwan_light_heart:
خسته نباشی
به نظرم رمانت خیلی پرش داره و با اینکه توصیفات ظاهری خوب و نسبتاً کافیه، توصیف اتفاقات خیلی کمه.
از اتفاقات خیلی سریع و ساده گذر کردی و رمانت یه جورایی مثل فیلمنامه تیکه به تیکه‌ست.
توی فیلمنامه وقتی یه سکانس تموم میشه پرش میکنن به سکانس بعد، اما توی رمان معمولا اتفاقات پیوسته نوشته میشن و پرش کمتری رو داریم.
با این وجود قلم خاص و شیرینی داری و اضافه کردن معماهایی به داستان و همینطور در جاهایی مسخره بازی های آیحان و روناک دوستش باعث شده رمان کسل‌کننده نباشه.
به نوشتنت ادامه بده و همیشه به پیشرفت قلمت فکر کن:aiwan_light_heart:
خیلی ممنونم از نقدت زیبای من:aiwan_light_heart:


نقد و بررسی رمان انهدام دمع | mobina .hfکاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: *NiLOOFaR*، YeGaNeH، FaTeMé_KH و 7 نفر دیگر

Z.a.H.r.A☆

مدیر تالار ماورا
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
  
  
عضویت
19/7/21
ارسال ها
1,348
امتیاز واکنش
9,400
امتیاز
333
محل سکونت
Otherworld
زمان حضور
168 روز 9 ساعت 43 دقیقه
به نام خدا
نقد رمان انهدام دمع.

رمان انهدام دمع قلم خوبی دارد و این یک نقطه قوت برای رمان است!
همچنین می‌توان گفت که نویسنده در بیان احساسات موفق بوده است.
رمان انهدام دمع از آن دسته رمان هایی است که خواننده را مشتاق به خواندن ادامه‌ی رمان می‌کند!
در این رمان ما شاهد دختری هستیم که پس از از دست دادن برادرش سعی می‌کند تا شرکت را سر پا نگه دارد.
اما از طرفی پسری به نام ساشا سعی می‌کند تا به هر روشی از خانواده‌ی
آیحان انتقام بگیرد.
بیان نکردن دلیل انتقام در رمان باعث می‌شود تا در رمان ابهام ایجاد شود و خواننده کنجکاو خواندن ادامه‌ی رمان شود.
البته با اینکه موضوع انتقام کلیشه‌ای شده است، نویسنده توانسته با خلاقیت در رمان این مشکل را برطرف کند.
موفق باشید:flowerb:


نقد و بررسی رمان انهدام دمع | mobina .hfکاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: MĀŘÝM، YeGaNeH، FaTeMé_KH و 4 نفر دیگر

^~SARA~^

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/7/20
ارسال ها
887
امتیاز واکنش
5,007
امتیاز
263
زمان حضور
113 روز 18 ساعت 23 دقیقه
نقد و بررسی داستان کوتاه انهدام دمع

"انتقام یک رفتار احساسی است که توسط انگیزه‌ای خلقی (شبیه حس قربانی پنداری) ایجاد می شود، خصوصاً وقتی امیدی به بهبود از طریق قانونی/حقوقی و نظام قضاوت نباشد."
در داستان انهدام دمع، انتقام و نفرت جایگاه ویژه‌ای در داستان دارد و به همان سبب، حوادث و اتفاقات بر همین اساس به پیش می‌رود که این موردی پیش و پا افتاده است؛ منتها گره‌های مبهمی وجود دارند که در داستان بی‌تاثیر نخواند بود. برای مثال اعدام و فوت رایان مهرگان که برادر آیحان مهرگان است و دلیل نفرت ساشا از خاندان مهرگان که به سبب خواهرش سارا است، مواردی هستند که تلویح در داستان به حساب می‌آیند که علتی برای این‌ها مطرح نشده است و بایستی که نویسنده موارد مبهم را اندک اندک آشکار سازد. هنگامی که از ژانر اجتماعی سخن به میان می‌آید، نخستین چیزی که به ذهن فرد خطور می‌کند، مردم است و در این مورد شکی نیست، البته قبل از واژهٔ مردم، مشکلات و دغدغه‌ها هستند که تداعی یک سری چیز‌ها می‌شوند. برای مثال، فقر و بی‌پولی، کلاه‌برداری، نابرابری بین دو جنس و...
که هم بر روی مشکلات مانور داده می‌شود و هم بر روی مقابله و راهکاری برای حل آن؛ منتها در داستان مربوطه، تا آنجایی که بررسی شده است، با چنین سبکی برخورد نشده؛ بنابراین انتظار می‌رود که ژانر اجتماعی از میان برداشته شود. ژانر عاشقانه که از نامش صریح است، شور و شوق عاشقی، سختی و مشکلات به میان است که می‌تواند به ایده داستان بخورد. شخصیت پردازی، یکی از ارکان بسیار مهم در نویسندگی است که رعایت نکردنش، سبب سقوط اثر می‌شود؛ بنابراین، چه خوب است که در داستان مربوطه، شاهد به جریان بودن این ارکان کلیدی بودیم.
آیحان مهرگان، دختری است با چشمان آبی، زلف‌های قهوه‌ای رنگ که در گذشته بسیار شیطون بوده است؛ اما غرورش پابرجاست و صراحت کلامش آشکار است که به سبب فوت برادرش، آشفتگی پریشانش کرده و این اطلاعاتی است که در داستان موجود است!
ساشا مستفی، پسری است که چشمان سبزی به همانندی یک جنگل که از خاندان مهرگان به دلایل نامعلومی نفرت دارد و به همین سبب، پیشنهاد همیاری و کمک با عنوان دوست صمیمی برادر مرحومش به سمت آیحان دراز می‌کند.
روناک، دوست صمیمی آیحان است که دلسوز و مهربان است که معیارهای یک دوست صمیمی را به همراه دارد و آخرین کاراکتر، ثریا، مادر آیحان است که به سبب فوت پسرش، حال چندان خوشی ندارد و به تازگی فهمیده است سرطان خون دارد، البته این کاراکتر نیاز به تمرکز بیشتری بر قسمت مشخصات ظاهری دارد که شخصیت‌پردازی مقبولی را داشتند؛ منتها یک کاراکتر که آیحان دلتنگ اوست پدرش است که اطلاعاتی در داستان درباره او داده نشده است.
فضاسازی یکی دیگر از ارکان بسیار مهم در نویسندگی است که همانند شخصیت‌پردازی بایستی رعایت بشود.
اینکه کاراکترها در کجا و در چه موقعیت مکانی وجود دارند، از اهمیت بسزایی برخوردار است. فضاسازی را می‌توان مقبول دانست؛ منتها ظرفیت بهتر شدن را دارد.
برای مثال فضاسازی مکانی که ساشا و آیحان در آن گفت و گو داشتند، فقط به صندلی از جنس مخمل و شلوغ بودن آن فضا ختم شد؛ بنابراین نویسنده بایستی به این عوامل توجه بیشتری را داشته باشد.
زاویه دید عنصری است که اهمیت فراوانی در نویسندگی دارد. اغلب اثرهایی که سبک عاشقانه دارند، زاویه دیدی که بهترین گزینش برای آن است اول شخص مفرد است؛ منتها این به انتخاب و مهارت خود نویسنده بر می‌گردد که بخواهد از کدام زاویه دید بهره ببرد. زاویه دید داستان، سوم شخص است که ضمیر "او" را به همراه دارد که برای این نوع زاویه دید، نویسنده بایستی مهارت کافی را داشته باشد. مزایایی که این نوع زاویه دید به همراه می‌آورد این است که داستان را از زاویه دید چند شخصیت مختلف حتی به صورت همزمان می‌توان روایت کرد، به مخاطب این اجازه را می‌دهد تا داستان از چند زاویه گوناگون مشاهده و تجربه کند و به داستان عمق و هیجان می بخشد، به این سبب که مخاطب آگاهی کاملی از اتفاقات پیش رو ندارد و این عامل داستان را جذاب‌تر و غیرقابل پیش‌بینی می‌کند که این مزایا در داستان مشاهده می‌شود.
روی هم رفته، داستان انهدام دمع، هنوز در آغاز ماجراست و نمی‌توان برچسب قطعی را زد؛ منتها با توجه به بررسی‌هایی که صورت گرفته است، ژانر اجتماعی بایستی حذف شود، بر روی فضاسازی بیشتر کار شود و از شخصیت پردازی نبایستی غافل شد، نام، خلاصه و مقدمه را می توان با موضوع نسبت داد؛ منتها جلد داستان با چنین موضوعی هماهنگی ندارد، البته این نظر من منتقد است و امیدوارم که توانسته باشم در پیشرفت نویسنده عزیز کاری کرده باشم.


باتشکر از نقد‌پذیری نویسنده محترم
تیم نقد انجمن رمان۹۸

^~SARA~^


نقد و بررسی رمان انهدام دمع | mobina .hfکاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: MĀŘÝM، YeGaNeH، FaTeMé_KH و 4 نفر دیگر

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
نقد و بررسی داستان کوتاه انهدام دمع

"انتقام یک رفتار احساسی است که توسط انگیزه‌ای خلقی (شبیه حس قربانی پنداری) ایجاد می شود، خصوصاً وقتی امیدی به بهبود از طریق قانونی/حقوقی و نظام قضاوت نباشد."
در داستان انهدام دمع، انتقام و نفرت جایگاه ویژه‌ای در داستان دارد و به همان سبب، حوادث و اتفاقات بر همین اساس به پیش می‌رود که این موردی پیش و پا افتاده است؛ منتها گره‌های مبهمی وجود دارند که در داستان بی‌تاثیر نخواند بود. برای مثال اعدام و فوت رایان مهرگان که برادر آیحان مهرگان است و دلیل نفرت ساشا از خاندان مهرگان که به سبب خواهرش سارا است، مواردی هستند که تلویح در داستان به حساب می‌آیند که علتی برای این‌ها مطرح نشده است و بایستی که نویسنده موارد مبهم را اندک اندک آشکار سازد. هنگامی که از ژانر اجتماعی سخن به میان می‌آید، نخستین چیزی که به ذهن فرد خطور می‌کند، مردم است و در این مورد شکی نیست، البته قبل از واژهٔ مردم، مشکلات و دغدغه‌ها هستند که تداعی یک سری چیز‌ها می‌شوند. برای مثال، فقر و بی‌پولی، کلاه‌برداری، نابرابری بین دو جنس و...
که هم بر روی مشکلات مانور داده می‌شود و هم بر روی مقابله و راهکاری برای حل آن؛ منتها در داستان مربوطه، تا آنجایی که بررسی شده است، با چنین سبکی برخورد نشده؛ بنابراین انتظار می‌رود که ژانر اجتماعی از میان برداشته شود. ژانر عاشقانه که از نامش صریح است، شور و شوق عاشقی، سختی و مشکلات به میان است که می‌تواند به ایده داستان بخورد. شخصیت پردازی، یکی از ارکان بسیار مهم در نویسندگی است که رعایت نکردنش، سبب سقوط اثر می‌شود؛ بنابراین، چه خوب است که در داستان مربوطه، شاهد به جریان بودن این ارکان کلیدی بودیم.
آیحان مهرگان، دختری است با چشمان آبی، زلف‌های قهوه‌ای رنگ که در گذشته بسیار شیطون بوده است؛ اما غرورش پابرجاست و صراحت کلامش آشکار است که به سبب فوت برادرش، آشفتگی پریشانش کرده و این اطلاعاتی است که در داستان موجود است!
ساشا مستفی، پسری است که چشمان سبزی به همانندی یک جنگل که از خاندان مهرگان به دلایل نامعلومی نفرت دارد و به همین سبب، پیشنهاد همیاری و کمک با عنوان دوست صمیمی برادر مرحومش به سمت آیحان دراز می‌کند.
روناک، دوست صمیمی آیحان است که دلسوز و مهربان است که معیارهای یک دوست صمیمی را به همراه دارد و آخرین کاراکتر، ثریا، مادر آیحان است که به سبب فوت پسرش، حال چندان خوشی ندارد و به تازگی فهمیده است سرطان خون دارد، البته این کاراکتر نیاز به تمرکز بیشتری بر قسمت مشخصات ظاهری دارد که شخصیت‌پردازی مقبولی را داشتند؛ منتها یک کاراکتر که آیحان دلتنگ اوست پدرش است که اطلاعاتی در داستان درباره او داده نشده است.
فضاسازی یکی دیگر از ارکان بسیار مهم در نویسندگی است که همانند شخصیت‌پردازی بایستی رعایت بشود.
اینکه کاراکترها در کجا و در چه موقعیت مکانی وجود دارند، از اهمیت بسزایی برخوردار است. فضاسازی را می‌توان مقبول دانست؛ منتها ظرفیت بهتر شدن را دارد.
برای مثال فضاسازی مکانی که ساشا و آیحان در آن گفت و گو داشتند، فقط به صندلی از جنس مخمل و شلوغ بودن آن فضا ختم شد؛ بنابراین نویسنده بایستی به این عوامل توجه بیشتری را داشته باشد.
زاویه دید عنصری است که اهمیت فراوانی در نویسندگی دارد. اغلب اثرهایی که سبک عاشقانه دارند، زاویه دیدی که بهترین گزینش برای آن است اول شخص مفرد است؛ منتها این به انتخاب و مهارت خود نویسنده بر می‌گردد که بخواهد از کدام زاویه دید بهره ببرد. زاویه دید داستان، سوم شخص است که ضمیر "او" را به همراه دارد که برای این نوع زاویه دید، نویسنده بایستی مهارت کافی را داشته باشد. مزایایی که این نوع زاویه دید به همراه می‌آورد این است که داستان را از زاویه دید چند شخصیت مختلف حتی به صورت همزمان می‌توان روایت کرد، به مخاطب این اجازه را می‌دهد تا داستان از چند زاویه گوناگون مشاهده و تجربه کند و به داستان عمق و هیجان می بخشد، به این سبب که مخاطب آگاهی کاملی از اتفاقات پیش رو ندارد و این عامل داستان را جذاب‌تر و غیرقابل پیش‌بینی می‌کند که این مزایا در داستان مشاهده می‌شود.
روی هم رفته، داستان انهدام دمع، هنوز در آغاز ماجراست و نمی‌توان برچسب قطعی را زد؛ منتها با توجه به بررسی‌هایی که صورت گرفته است، ژانر اجتماعی بایستی حذف شود، بر روی فضاسازی بیشتر کار شود و از شخصیت پردازی نبایستی غافل شد، نام، خلاصه و مقدمه را می توان با موضوع نسبت داد؛ منتها جلد داستان با چنین موضوعی هماهنگی ندارد، البته این نظر من منتقد است و امیدوارم که توانسته باشم در پیشرفت نویسنده عزیز کاری کرده باشم.


باتشکر از نقد‌پذیری نویسنده محترم
تیم نقد انجمن رمان۹۸

^~SARA~^
سپاس از نقد زیبات:g11b:لذتی بسیار بردم!
تمامیه انتقادات به جا بود، اما؛ در رابـ*ـطه با ژانر اجتماعی باید بگم که:
اجتماع، یعنی بدق جامعه، یعنی گرفتاری‌های جامعه، از قضا: فقر، بی‌پولی، اقتصاد، مواد و...
که بعدها با فاش شدنِ تمامیه گره‌ها، خوانندگان متوجه‌ی این‌که ژانر کاملاً به‌جا و صحیح بوده می‌شن! :g11b:
و در آخر؛

سپاس از نقد بی‌نظیرت!:g11b:


نقد و بررسی رمان انهدام دمع | mobina .hfکاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: *NiLOOFaR*، MĀŘÝM، YeGaNeH و 5 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا