خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,469
امتیاز واکنش
22,977
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 5 ساعت 6 دقیقه
نشان کاروان عافیت پیدا نشد لیکن
به کوه و دشت کرد آواره آوای جرس ما را


از دوست بریدیم به صد رنج و ندامت
از دوست به‌خیر آمد و از ما به‌سلامت
حالی دل مظلوم مرا غمزهٔ مستش
با تیر زد و ماند قصاصش به قیامت


مشاعره با اشعار ملک‌ الشعرای‌ بهار

 
  • تشکر
Reactions: paeez81 و Alone.wolf

Alone.wolf

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/7/20
ارسال ها
225
امتیاز واکنش
1,204
امتیاز
178
محل سکونت
زمان حضور
9 روز 19 ساعت 8 دقیقه
از دوست بریدیم به صد رنج و ندامت
از دوست به‌خیر آمد و از ما به‌سلامت
حالی دل مظلوم مرا غمزهٔ مستش
با تیر زد و ماند قصاصش به قیامت
تو که بعد از دو روز خواهی مرد
گردکان کشتنت چه کار آید؟
مرد دهقان به شاه کسری گفت:
مردم از کاشتن زیان نبرند
دگران کاشتند و ما خوردیم
ما بکاریم و دیگران بخورند


مشاعره با اشعار ملک‌ الشعرای‌ بهار

 
  • تشکر
Reactions: paeez81 و moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,469
امتیاز واکنش
22,977
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 5 ساعت 6 دقیقه
تو که بعد از دو روز خواهی مرد
گردکان کشتنت چه کار آید؟
مرد دهقان به شاه کسری گفت:
مردم از کاشتن زیان نبرند
دگران کاشتند و ما خوردیم
ما بکاریم و دیگران بخورند


درگوش دارم این سخن از پیر می‌فروش
کای طفل بر نصیحت پیران بدار گوش
خواهی که خنده سازکنی چون غرابه خند
خواهی که باده نوش کنی چون پیاله نوش


مشاعره با اشعار ملک‌ الشعرای‌ بهار

 
  • عالی
Reactions: paeez81

paeez81

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/4/21
ارسال ها
1,301
امتیاز واکنش
25,588
امتیاز
368
سن
22
زمان حضور
34 روز 7 ساعت 44 دقیقه
شاه انوشیروان به موسم دی
رفت بیرون ز شهر بهر شکار

در سر راه دید مزرعه ای
که در آن بود مردم بسیار

اندر آن دشت پیرمردی دید
که گذشته است عمر او ز نود

دانه جوز در زمین می‌کاشت
که به فصل بهار سبز شود

گفت کسری به پیرمرد حریص
که: «چرا حرص می‌زنی چندین؟

پای های تو بر لـ*ـب گور است
تو کنون جوز می کنی به زمین

جوز ده سال عمر می‌خواهد
که قوی گردد و به بار آید

تو که بعد از دو روز خواهی مرد
گردکان کشتنت چه کار آید؟

مرد دهقان به شاه کسری گفت:
مردم از کاشتن زیان نبرند

دگران کاشتند و ما خوردیم
ما بکاریم و دیگران بخورند

:tobedb::tobedb::tobedb:


مشاعره با اشعار ملک‌ الشعرای‌ بهار

 
  • تشکر
Reactions: moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,469
امتیاز واکنش
22,977
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 5 ساعت 6 دقیقه
شاه انوشیروان به موسم دی
رفت بیرون ز شهر بهر شکار

در سر راه دید مزرعه ای
که در آن بود مردم بسیار

اندر آن دشت پیرمردی دید
که گذشته است عمر او ز نود

دانه جوز در زمین می‌کاشت
که به فصل بهار سبز شود

گفت کسری به پیرمرد حریص
که: «چرا حرص می‌زنی چندین؟

پای های تو بر لـ*ـب گور است
تو کنون جوز می کنی به زمین

جوز ده سال عمر می‌خواهد
که قوی گردد و به بار آید

تو که بعد از دو روز خواهی مرد
گردکان کشتنت چه کار آید؟

مرد دهقان به شاه کسری گفت:
مردم از کاشتن زیان نبرند

دگران کاشتند و ما خوردیم
ما بکاریم و دیگران بخورند

:tobedb::tobedb::tobedb:


دو چشم و جبین تو در آن زلف چه باشد
دو نرگس نو ساخته اندر شب مهتاب

گربوسه به من بخشی دانی به چه ماند
مرغی که گه کشتن‌، قاتل دهدش آب


مشاعره با اشعار ملک‌ الشعرای‌ بهار

 
  • تشکر
Reactions: Alone.wolf و niloofar.H

Alone.wolf

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/7/20
ارسال ها
225
امتیاز واکنش
1,204
امتیاز
178
محل سکونت
زمان حضور
9 روز 19 ساعت 8 دقیقه
دو چشم و جبین تو در آن زلف چه باشد
دو نرگس نو ساخته اندر شب مهتاب

گربوسه به من بخشی دانی به چه ماند
مرغی که گه کشتن‌، قاتل دهدش آب
بر دامن دشت بنگر آن نرگس سرخوش
چشمی به ره و سبزه‌ عصایی در دست
گویی مجنون به انتظار لیلی
ازگور برون آمد و بر سبزه نشست


مشاعره با اشعار ملک‌ الشعرای‌ بهار

 
  • تشکر
Reactions: moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,469
امتیاز واکنش
22,977
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 5 ساعت 6 دقیقه
بر دامن دشت بنگر آن نرگس سرخوش
چشمی به ره و سبزه‌ عصایی در دست
گویی مجنون به انتظار لیلی
ازگور برون آمد و بر سبزه نشست


تن اسیر عشق اگرکردم غمی گشتم غمی
دل به دست یار اگر دادم خطا کردم خطا
چاره ی خود را ندانم من به‌عشق اندرکنون
بنده ی مسکین چه داند کرد پیش پادشا


مشاعره با اشعار ملک‌ الشعرای‌ بهار

 
  • تشکر
Reactions: paeez81

paeez81

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/4/21
ارسال ها
1,301
امتیاز واکنش
25,588
امتیاز
368
سن
22
زمان حضور
34 روز 7 ساعت 44 دقیقه
از پشت تریبون دلم عشق چنین گفت
محبوب تو زیباست، قشنگ است، ملیح است
اعضای وجودم همه فریاد کشیدند
احسنت صحیح است، صحیح است، صحیح است


مشاعره با اشعار ملک‌ الشعرای‌ بهار

 
  • تشکر
Reactions: moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,469
امتیاز واکنش
22,977
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 5 ساعت 6 دقیقه
از پشت تریبون دلم عشق چنین گفت
محبوب تو زیباست، قشنگ است، ملیح است
اعضای وجودم همه فریاد کشیدند
احسنت صحیح است، صحیح است، صحیح است


تا شدم با مهر آن نامهربان دلبر، قرین
تا شدم با عشق آن ناپارسا یار آشنا
مهربان بودم‌، به جان خود شدم نامهربان
پارسا بودم‌، به کار دین شدم ناپارسا


مشاعره با اشعار ملک‌ الشعرای‌ بهار

 
  • عالی
Reactions: paeez81

paeez81

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/4/21
ارسال ها
1,301
امتیاز واکنش
25,588
امتیاز
368
سن
22
زمان حضور
34 روز 7 ساعت 44 دقیقه
ای مرغ سحر این نامه ببر
نزد صنم گل پیکر من


مشاعره با اشعار ملک‌ الشعرای‌ بهار

 
  • تشکر
Reactions: moh@mad
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا