مشاعره با اشعار مولانا

moh@mad · 19/5/21

کوثر پورخضر گفت:
دردیست غیر مردن کآن را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کین درد را دوا کن

نور چشمم اوست من بی نور چشم
روی با دیوار نتوانم نشست
دیده را خواهم به نورش بر فروخت
یک نفس بی یار نتوانم نشست

Amerətāt · 19/5/21

moh@mad گفت:
نور چشمم اوست من بی نور چشم
روی با دیوار نتوانم نشست
دیده را خواهم به نورش بر فروخت
یک نفس بی یار نتوانم نشست

تا نگريد طفلك حلوا فروش
ديگ بخشايش كجا آيد به جوش

moh@mad · 19/5/21

M£R گفت:
تا نگريد طفلك حلوا فروش
ديگ بخشايش كجا آيد به جوش

شد ز غمت خانه سودا دلم
در طلبت رفت به هر جا دلم
در طلب زهره رخ ماه رو
می نگرد جانب بالا دلم

Amerətāt · 19/5/21

moh@mad گفت:
شد ز غمت خانه سودا دلم
در طلبت رفت به هر جا دلم
در طلب زهره رخ ماه رو
می نگرد جانب بالا دلم

مصطفی مه می‌شکافد نیم‌شب
ژاژ می‌خاید ز کینه بولهب
آن مسیحا مرده زنده می‌کند
وان جهود از خشم سبلت می‌کند

moh@mad · 19/5/21

M£R گفت:
مصطفی مه می‌شکافد نیم‌شب
ژاژ می‌خاید ز کینه بولهب
آن مسیحا مرده زنده می‌کند
وان جهود از خشم سبلت می‌کند

در میان این همه غوغا و شر
عشق یعنی کاهش رنج بشر
عشق یعنی گل به جای خار باش
پل به جای این همه دیوار باش

Sh@bnam · 19/5/21

moh@mad گفت:
در میان این همه غوغا و شر
عشق یعنی کاهش رنج بشر
عشق یعنی گل به جای خار باش
پل به جای این همه دیوار باش

شب من نشان مویت
سحرم نشان رویت
قمر از فلک در افتد
چو نقاب بر گشایی

parädox · 22/5/21

Sh@bnam گفت:
شب من نشان مویت
سحرم نشان رویت
قمر از فلک در افتد
چو نقاب بر گشایی

یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگه دار مرا

Sh@bnam · 22/5/21

. MaHta . گفت:
یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگه دار مرا

از دوست به يادگار دردي دارم
كان درد به هزار درمان ندهم

parädox · 22/5/21

Sh@bnam گفت:
از دوست به يادگار دردي دارم
كان درد به هزار درمان ندهم

ما زخود سوی تو گردانیم سر
چون تویی از ما به ما نزدیکتر

Sh@bnam · 22/5/21

. MaHta . گفت:
ما زخود سوی تو گردانیم سر
چون تویی از ما به ما نزدیکتر

روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای آن که چون تو پاک نیست

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی