خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

paeez81

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/4/21
ارسال ها
1,301
امتیاز واکنش
25,588
امتیاز
368
سن
22
زمان حضور
34 روز 7 ساعت 44 دقیقه
وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی
تا با تو بگویم غم شب های جدایی


مشاعره با حرف و

 
  • تشکر
Reactions: LADY

paeez81

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/4/21
ارسال ها
1,301
امتیاز واکنش
25,588
امتیاز
368
سن
22
زمان حضور
34 روز 7 ساعت 44 دقیقه
وقت اجلم ناله نه از رفتن جانست
از یار جدا می شوم این ناله از آن است


مشاعره با حرف و

 
  • تشکر
Reactions: LADY

paeez81

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/4/21
ارسال ها
1,301
امتیاز واکنش
25,588
امتیاز
368
سن
22
زمان حضور
34 روز 7 ساعت 44 دقیقه
وفایی نیست در گل ها منال ای بلبل مسکین
کزین گلها پس از ما هم فراوان روید از گلها


مشاعره با حرف و

 
  • تشکر
Reactions: LADY و moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,469
امتیاز واکنش
22,977
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 5 ساعت 6 دقیقه
وفایی نیست در گل ها منال ای بلبل مسکین
کزین گلها پس از ما هم فراوان روید از گلها

وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی
تا با تو بگویم غم شب های جدایی

ابتهاج

وفا نکردی و کردم، جفا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم، بریدی و نبریدم

مهرداد اوستا

و گر رسم فنا خواهی که از عالم براندازی
برافشان تا فرو ریزد هزاران جان ز هر مویت

حافظ


مشاعره با حرف و

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: LADY و Sh@bnam

Sh@bnam

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  100000000
  
عضویت
3/7/20
ارسال ها
686
امتیاز واکنش
38,138
امتیاز
348
سن
20
محل سکونت
کنار مـ*ـاچ‌خانومِ اژدرخان
زمان حضور
263 روز 18 ساعت 20 دقیقه
وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی
تا با تو بگویم غم شب های جدایی

ابتهاج

وفا نکردی و کردم، جفا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم، بریدی و نبریدم

مهرداد اوستا

و گر رسم فنا خواهی که از عالم براندازی
برافشان تا فرو ریزد هزاران جان ز هر مویت

حافظ
وه چه بیرنگ و بینشان که منم
کی ببینم مرا چنان که منم

مولوی
♡♡♡
وقت آنست که صحرا گل و ســـنبل گیرد
خلق بیرون شده هر قوم به صحرای دگر

سعدی
♡♡♡
وفا به قیمت جان هم نمیشود پیدا
فغان که هیچ متاعی به این گرانی نیست

شهریار


مشاعره با حرف و

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: LADY و paeez81

paeez81

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/4/21
ارسال ها
1,301
امتیاز واکنش
25,588
امتیاز
368
سن
22
زمان حضور
34 روز 7 ساعت 44 دقیقه
وقف کردیم بر این باده جان کاسه سر
تا حریف سری و شبلی و ذاالنون باشیم

شمس تبریز پی نور تو زان ذره شدیم
تا ز ذرات جهان در عدد افزون باشیم
مولانا


مشاعره با حرف و

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: LADY، moh@mad و Sh@bnam

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,469
امتیاز واکنش
22,977
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 5 ساعت 6 دقیقه
وقف کردیم بر این باده جان کاسه سر
تا حریف سری و شبلی و ذاالنون باشیم

شمس تبریز پی نور تو زان ذره شدیم
تا ز ذرات جهان در عدد افزون باشیم
مولانا
وه چه شیرینست لعلش اندرو پنهان نمک
کس نمیبینم که دارد در جهان چندان نمک

خواجوی کرمانی

وی جویم و خود جویم ، زین دو همه را جویم
تا باد چنین بادا ، تا راه همی پویم

هاتف

وه چه بیرنگ و بینشان که منم
کی ببینم مرا چنان که منم
مولانا


مشاعره با حرف و

 
  • تشکر
Reactions: LADY

Sh@bnam

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  100000000
  
عضویت
3/7/20
ارسال ها
686
امتیاز واکنش
38,138
امتیاز
348
سن
20
محل سکونت
کنار مـ*ـاچ‌خانومِ اژدرخان
زمان حضور
263 روز 18 ساعت 20 دقیقه
وه چه شیرینست لعلش اندرو پنهان نمک
کس نمیبینم که دارد در جهان چندان نمک

خواجوی کرمانی

وی جویم و خود جویم ، زین دو همه را جویم
تا باد چنین بادا ، تا راه همی پویم

هاتف

وه چه بیرنگ و بینشان که منم
کی ببینم مرا چنان که منم
مولانا
وه چه بیرنگ و بینشان که منم
کی ببینم مرا چنان که منم
مولوی
♡♡♡
وقت آنست که صحرا گل و ســـنبل گیرد
خلق بیرون شده هر قوم به صحرای دگر
سعدی
♡♡♡
وای چه خسته میکند تنگی این قفس مرا
پیر شدم نکرد از این رنج و شکنجه بس مرا
شهریار


مشاعره با حرف و

 
  • تشکر
Reactions: LADY و moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,469
امتیاز واکنش
22,977
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 5 ساعت 6 دقیقه
وه چه بیرنگ و بینشان که منم
کی ببینم مرا چنان که منم
مولوی
♡♡♡
وقت آنست که صحرا گل و ســـنبل گیرد
خلق بیرون شده هر قوم به صحرای دگر
سعدی
♡♡♡
وای چه خسته میکند تنگی این قفس مرا
پیر شدم نکرد از این رنج و شکنجه بس مرا
شهریار
وز چشم من بیرون مشو
ای مشعل تابان من ...

مولانا

وای این شب چه قدر تاریک است
مثل این است که شب نمناک است
دیگران را هم غم هست به دل
غم من لیک غمی غمناک است

سهراب

وه که دامن میکشد آن سرو ناز از من هنوز
ریخت خونم را و دارد احتراز از من هنوز

وحشی


مشاعره با حرف و

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: LADY و Sh@bnam

Sh@bnam

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  100000000
  
عضویت
3/7/20
ارسال ها
686
امتیاز واکنش
38,138
امتیاز
348
سن
20
محل سکونت
کنار مـ*ـاچ‌خانومِ اژدرخان
زمان حضور
263 روز 18 ساعت 20 دقیقه
وز چشم من بیرون مشو
ای مشعل تابان من ...

مولانا

وای این شب چه قدر تاریک است
مثل این است که شب نمناک است
دیگران را هم غم هست به دل
غم من لیک غمی غمناک است

سهراب

وه که دامن میکشد آن سرو ناز از من هنوز
ریخت خونم را و دارد احتراز از من هنوز

وحشی
وفایی نیست در گل ها منال ای بلبل مسکین
کزین گلها پس از ما هم فراوان روید از گلها
شهریار
♡♡♡
وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی
تا با تو بگویم غم شب های جدایی
هوشنگ ابتهاج
♡♡♡
وفا نکردی و کردم، جفا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم، بریدی و نبریدم
مهرداد اوستا


مشاعره با حرف و

 
  • تشویق
  • تشکر
Reactions: LADY و moh@mad
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا