مشاعره با حرف و

moh@mad · 11/5/21

Sh@bnam گفت:
وفایی نیست در گل ها منال ای بلبل مسکین
کزین گلها پس از ما هم فراوان روید از گلها
شهریار
♡♡♡
وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی
تا با تو بگویم غم شب های جدایی
هوشنگ ابتهاج
♡♡♡
وفا نکردی و کردم، جفا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم، بریدی و نبریدم
مهرداد اوستا

ورطهٔ پر خطر عشق ترا ساحل نیست
راه پر آفت سودای ترا منزل نیست
گر شوم کشته بدانید که در مذهب عشق
خونبهای من دلسوخته بر قاتل نیست

کرمانی

وقت طرب خوش یافتم آن دلبر طناز را
سـ*ـاقی بیار آن جام می مطرب بزن آن ساز را
امشب که بزم عارفان از شمع رویت روشن است
آهسته تا نبود خبر رندان شاهدباز را

سعدی

وعده‏ ديدار نزديک است ‏ياران مژده باد
روز وصلش مي‏رسد، ايام هجران مي‏رود

Sh@bnam · 11/5/21

moh@mad گفت:
ورطهٔ پر خطر عشق ترا ساحل نیست
راه پر آفت سودای ترا منزل نیست
گر شوم کشته بدانید که در مذهب عشق
خونبهای من دلسوخته بر قاتل نیست

کرمانی

وقت طرب خوش یافتم آن دلبر طناز را
سـ*ـاقی بیار آن جام می مطرب بزن آن ساز را
امشب که بزم عارفان از شمع رویت روشن است
آهسته تا نبود خبر رندان شاهدباز را

سعدی

وعده‏ ديدار نزديک است ‏ياران مژده باد
روز وصلش مي‏رسد، ايام هجران مي‏رود

وصال او زعمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به
شهریار
♡♡♡
وفا مجو زکس ور سخن نمیشنوی
به بد*کاره طالب سیمرغ و کیمیا می باش
شهریار
♡♡♡
وصل است رشته سخنم با جهان راز
زان در سخن نصیبه ام از راز می دهند
شهریار

moh@mad · 11/5/21

Sh@bnam گفت:
وصال او زعمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به
شهریار
♡♡♡
وفا مجو زکس ور سخن نمیشنوی
به بد*کاره طالب سیمرغ و کیمیا می باش
شهریار
♡♡♡
وصل است رشته سخنم با جهان راز
زان در سخن نصیبه ام از راز می دهند
شهریار

وصل آن ترک ختا ملکت خاقان ارزد
کفر زلف سیهش عالم ایمان ارزد
خاتم لعل گهر پوش پری رخساران
پیش ارباب نظر ملک سلیمان ارزد

کرمانی

وقت طرب خوش یافتم آن دلبر طناز را
سـ*ـاقی بیار آن جام می مطرب بزن آن ساز را
امشب که بزم عارفان از شمع رویت روشن است
آهسته تا نبود خبر رندان شاهدباز را

سعدی

واقعهٔ عشق را نیست نشانی پدید
واقعه‌ای مشکل است بسته دری بی کلید
تا تو تویی عاشقی از تو نیاید درست
خویش بباید فروخت عشق بباید خرید

BARAN :) · 12/6/21

moh@mad گفت:
وصل آن ترک ختا ملکت خاقان ارزد
کفر زلف سیهش عالم ایمان ارزد
خاتم لعل گهر پوش پری رخساران
پیش ارباب نظر ملک سلیمان ارزد

کرمانی

وقت طرب خوش یافتم آن دلبر طناز را
سـ*ـاقی بیار آن جام می مطرب بزن آن ساز را
امشب که بزم عارفان از شمع رویت روشن است
آهسته تا نبود خبر رندان شاهدباز را

سعدی

واقعهٔ عشق را نیست نشانی پدید
واقعه‌ای مشکل است بسته دری بی کلید
تا تو تویی عاشقی از تو نیاید درست
خویش بباید فروخت عشق بباید خرید

وداع یار بیاد آر و اشک حسرت عاشق
چو می رسی به لـ*ـب چشمه ای و آب روانی

Sh@bnam · 12/6/21

BARAN :) گفت:
وداع یار بیاد آر و اشک حسرت عاشق
چو می رسی به لـ*ـب چشمه ای و آب روانی

وصال آفتاب عالم افروز
نصیب شبنم شب زنده دارست

BARAN :) · 13/6/21

Sh@bnam گفت:
وصال آفتاب عالم افروز
نصیب شبنم شب زنده دارست

وقتی ز چشم‌های تو گیسو کنار رفت
در شام‌های تیره عیان شد سراج‌ها
در انتهای شعر به آغاز می‌رسم
ای عشق! ای عمیق ترین احتیاج‌ها

paeez81 · 13/6/21

وارث تمام اضطراب های من سلام
لیلی قشنگ خواب های من سلام

BARAN :) · 15/6/21

وندرین باغ خزان خورده
جز سموم ظلم آورده
هوایی نیست
ره پرواز ندادیمش
هستی ما که چو آینه
تنگ بر سـ*ـینه فشردیمش از وحشت سنگ انداز

paeez81 · 15/6/21

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند

چون به خلوت می روند آن کار دیگر میکنند

BARAN :) · 15/6/21

وز چشم من بیرون مشو
ای مشعل تابان من ...

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر ممتاز

کاربر فعال انجمن

کاربر ممتاز

حامی انجمن رمان ۹۸

کاربر فعال انجمن

حامی انجمن رمان ۹۸

کاربر نیمه حرفه‌ای

حامی انجمن رمان ۹۸

کاربر نیمه حرفه‌ای

حامی انجمن رمان ۹۸

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین