خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

. faRiBa .

مدیر آزمایشی مجله خبری رمان ۹۸
مدیر آزمایشی
کپیست انجمن
  
عضویت
3/8/20
ارسال ها
632
امتیاز واکنش
12,721
امتیاز
303
زمان حضور
54 روز 1 ساعت 31 دقیقه
همواره عشق بی خبر از راه می‌رسد
چونان مسافری که به ناگاه می‌رسد
وا می‌نهم به اشک و به مژگان تدارکش
چون وقت آب و جاروی این راه می‌رسد


مشاعره با اشعار حسین منزوی

 
  • تشکر
Reactions: mrymsd، Sh@bnam و Maryam.alef

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,620
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
دل من نیز با تو بعد از آن پاییز طولانی
دوباره چون گذشته نوبهاری تازه خواهد یافت

درخت یادگاری باز هم بالنده خواهد شد
که عشق از کُندهٔ ما یادگاری تازه خواهد یافت

دهانت جوجه‌هایش را پریدن گر بیاموزد
کلام از لهجهٔ تو اعتباری تازه خواهد یافت


مشاعره با اشعار حسین منزوی

 
  • تشکر
Reactions: Sh@bnam و Maryam.alef

Maryam.alef

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/7/20
ارسال ها
139
امتیاز واکنش
1,219
امتیاز
163
سن
21
محل سکونت
کرمانشاه
زمان حضور
6 روز 15 ساعت 59 دقیقه
دل من نیز با تو بعد از آن پاییز طولانی
دوباره چون گذشته نوبهاری تازه خواهد یافت

درخت یادگاری باز هم بالنده خواهد شد
که عشق از کُندهٔ ما یادگاری تازه خواهد یافت

دهانت جوجه‌هایش را پریدن گر بیاموزد
کلام از لهجهٔ تو اعتباری تازه خواهد یافت
تو خوب مطلقی،من خوب ها را با تو می سنجم

بدین سان بعد از این خوبی عیاری تازه خواهد یافت


مشاعره با اشعار حسین منزوی

 
  • تشکر
Reactions: mrymsd، Sh@bnam و * رهــــــا *

niloofar.H

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/20
ارسال ها
1,076
امتیاز واکنش
13,976
امتیاز
323
زمان حضور
37 روز 20 ساعت 46 دقیقه
تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم
آتش گرفتــم از تو و در صبحدم زدم
با آسمان مفاخره کردیم تاســـحر
او از ستاره دم زدومن ازتو دم زدم


مشاعره با اشعار حسین منزوی

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Sh@bnam و * رهــــــا *

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,620
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
ما خون تازه در تن عشقيم و عشق را
شعر من و شکوه تو،‌ رمز دوام شد

بعد از تو باز عاشقی و باز، آه، نه
اين داستان به نام "تو" اينجا تمام شد!


مشاعره با اشعار حسین منزوی

 
  • تشکر
Reactions: Sh@bnam

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
دوران شکوه بـــاغ از خاطرمان رفتــه‌ ست
امروز که صف در صف خشکیده و بی‌باریم
دردا کــه هدر دادیم آن ذات گرامی را
تیغیم و نمی‌ بریم، ابریم و نمی‌ باریم
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب
گفتند کــه بیدارید؟ گفتیم کـه بیداریم
من راه تــو را بسته، تـــو راه مرا بسته
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم


مشاعره با اشعار حسین منزوی

 
  • تشکر
Reactions: *RoRo*

niloofar.H

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/20
ارسال ها
1,076
امتیاز واکنش
13,976
امتیاز
323
زمان حضور
37 روز 20 ساعت 46 دقیقه
مرا ندیده بگیرید و بگذرید از من
که جز ملال نصیبی نمیبرید از من


مشاعره با اشعار حسین منزوی

 
  • تشکر
Reactions: Alone.wolf

Alone.wolf

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/7/20
ارسال ها
225
امتیاز واکنش
1,204
امتیاز
178
محل سکونت
زمان حضور
9 روز 19 ساعت 8 دقیقه
مرا ندیده بگیرید و بگذرید از من
که جز ملال نصیبی نمیبرید از من
نام تو را نمیدانم.
آری،
اما میدانم
گل ها اگر که
نام تو را
می دانستند،
نسل بهار از اینسان
رو سوی انقراض،
نمیرفت.


مشاعره با اشعار حسین منزوی

 
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: {√¶|~•Moeen•~|¶√} و niloofar.H

niloofar.H

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/20
ارسال ها
1,076
امتیاز واکنش
13,976
امتیاز
323
زمان حضور
37 روز 20 ساعت 46 دقیقه
تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم
آتش گرفتــم از تو و در صبحدم زدم
با آسمان مفاخره کردیم تا سحر
او از ستاره دم زدومن ازتو دم زدم


مشاعره با اشعار حسین منزوی

 
  • تشکر
Reactions: Alone.wolf

Alone.wolf

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/7/20
ارسال ها
225
امتیاز واکنش
1,204
امتیاز
178
محل سکونت
زمان حضور
9 روز 19 ساعت 8 دقیقه
تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم
آتش گرفتــم از تو و در صبحدم زدم
با آسمان مفاخره کردیم تا سحر
او از ستاره دم زدومن ازتو دم زدم
من رود نیاسودنــم و بودن و تا وصــل
آسودگی ام نیست كه معنای من اینست


مشاعره با اشعار حسین منزوی

 
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: {√¶|~•Moeen•~|¶√} و moh@mad
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا