مشاعره

niloofar.H · 8/8/20

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه‌ی احزان شود روزی گلستان غم مخور

Mahora · 8/8/20

رفت آن دلبر بی مهرم
رفت آن عشق پر مهرم

niloofar.H · 8/8/20

من به غمگین ترین حالت ممکن شادم
تو به آشوب دلم ثانیه‌ای فکر مکن

Mahora · 8/8/20

نمیدانم کجا و چجوری عاشقت شدم
اما
میدانم مجنونت شدم

niloofar.H · 8/8/20

مرا با گل خیال همسری نیست
هوای نخوت و نام‌آوری نیست

moh@mad · 22/8/20

تو و ناز و عتاب و از کفم دامن کشیدنها
من و عجز و نیاز و بی تو پیراهن دریدنها
نهان چشمش بمن به غیر سرگرم سخن گفتن
کفایت میکند مارا همین دزدیده دیدنها

niloofar.H · 23/8/20

moh@mad گفت:
تو و ناز و عتاب و از کفم دامن کشیدنها
من و عجز و نیاز و بی تو پیراهن دریدنها
نهان چشمش بمن به غیر سرگرم سخن گفتن
کفایت میکند مارا همین دزدیده دیدنها

اشتیاقی که به دیدار تو دارد در من
دل من داند و من دانم و دل داند و من

ارمین · 23/8/20

ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق

برو ای خواجه ی عاقل هنری بهتر از این؟

حافظ

نشاط جوانی زپیران مجو

که آب روان باز ناید به جو ی

نوشته است بر خاک بهرام گور

که دست کرم به زبازوی زور

نی هم یک نام دارد در نیستانها ولی

از یکی نی قند خیزد و ز دگر نی بوریا

moh@mad · 23/8/20

اگر روزی خدا خواهد که هستی را بیاراید
تو را گوید تجلی کن که هستی را بیارایی
گنه کن هرچه میخواهی و از محشر مکن پروا
که با این چهره در دوزخ، در فردوس بگشایی

niloofar.H · 23/8/20

moh@mad گفت:
اگر روزی خدا خواهد که هستی را بیاراید
تو را گوید تجلی کن که هستی را بیارایی
گنه کن هرچه میخواهی و از محشر مکن پروا
که با این چهره در دوزخ، در فردوس بگشایی

یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگه دار مرا

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر نیمه حرفه‌ای

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه حرفه‌ای

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه حرفه‌ای

کاربر ممتاز

کاربر نیمه حرفه‌ای

اخراج شده

کاربر ممتاز

کاربر نیمه حرفه‌ای

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین