مشاعره

Mahora · 7/8/20

در دل درد دوریست چ کنم
دل تو رفیق نا مهربانیست چ کنم

niloofar.H · 7/8/20

میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است

Mahora · 7/8/20

تلخی طعم قهوه زندگی
کنار تو شیرین است
اما تلخی زهر زبانت را صد ها مرحم درمان نمیکند

niloofar.H · 7/8/20

در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من به چشم خویش دیدم جانم میرود

Mahora · 7/8/20

دل من انتظار دیدنت را میکشد
تو در انتظار دیدار دیگری
چه تلخ است چرخش زندگی آدمی

niloofar.H · 7/8/20

یک روز می‌آیی که من دیگر دچارت نیستم
از صبر لبریزم ولی چشم انتظارت نیستم

Mahora · 7/8/20

میروی آن روز ک زود است
میایی آن روز ک دیر است
دیگر دل به دلت بند نیست

niloofar.H · 7/8/20

تا توانی میگریز از یار بد
یار بد بدتر بود از مار بد

ارمین · 8/8/20

دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی

عجب است اگر نگردد که بگردد آسیابی

سعدی

Mahora · 8/8/20

یکی استو دوستت دارد
یکی استو دوستت ندارد
اما دلت پیش دیگریست و من دیوانه دل را نمیبینی

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی