مشاعره

Karkiz · 1/8/20

یک نعره مستانه ز جایی نشنیدیم
ویران شود این شهر که میخوانه ندارد

فاطمه باقری · 1/8/20

دل میرود ز دستم صاحبدلان خدارا
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

Karkiz · 1/8/20

نبايد بستن اندر چيز و کس دل
که دل برداشتن کاريست مشکل

Setayesh-B · 1/8/20

Fatemeh zare گفت:
نبايد بستن اندر چيز و کس دل
که دل برداشتن کاريست مشکل

لبخند کن معاوضه با جان شهریار
تا من به شوق این دهم و آن ستانمت

TiNAX007 · 1/8/20

لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح

داغ دل بود و به امید دوا باز آمد

فاطمه باقری · 1/8/20

Fatemeh zare گفت:
نبايد بستن اندر چيز و کس دل
که دل برداشتن کاريست مشکل

لطف حق باتو مداراها کند
چون که از سر بگذرد رسواکند

Karkiz · 1/8/20

دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد

جز غم که هزار آفرین بر غم باد

Setayesh-B · 1/8/20

دود اگر بالا نشیندکثر شان شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالا ترست

Karkiz · 1/8/20

تا بوده چشم عاشق در راه يار بوده
بي آنكه وعده باشد در انتظار بوده

Setayesh-B · 1/8/20

Fatemeh zare گفت:
تا بوده چشم عاشق در راه يار بوده
بي آنكه وعده باشد در انتظار بوده

در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز
هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی