مشاعره

* رهــــــا * · 24/7/20

یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم

دولت صحبت آن مونس جان مارا بس

yeganeh yami · 24/7/20

* رهــــــا * گفت:
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم

دولت صحبت آن مونس جان مارا بس

سالها در قلب من جز خدا چیزی نبود.
حالیا اما، پری رویی خدایی میکند.

SheRviN DoKhT · 24/7/20

دیشب به سیل اشک ، ره خواب می زدم
نقشی به یاد روی تو بر آب می زدم

Delaram88 · 25/7/20

ما خستگانیم و
تویی صَد مرهم بیمار ما
ما بس خرابیم و
تویی هم از کرم معمار ما

مولانا

moh@mad · 25/7/20

Delaram88 گفت:
ما خستگانیم و
تویی صَد مرهم بیمار ما
ما بس خرابیم و
تویی هم از کرم معمار ما

مولانا

اعتبـار سـر بلندی در فروتن بــودن است
چشـمه شد فواره وقتی بر سر خود پا گذاشت

yeganeh yami · 25/7/20

تو نه مرد گل بستان امیدی، سعدی!
که پهلو نتوانی به سر خار برفت

moh@mad · 25/7/20

yeganeh yami گفت:
تو نه مرد گل بستان امیدی، سعدی!
که پهلو نتوانی به سر خار برفت

تا کی در انتظار گذاری به زاریم
باز آی بعد از اینهمه چشم انتظاریم
دیشب به یاد زلف تو در پرده های ساز
جان سوز بود شرح سیه روزگاریم

yeganeh yami · 25/7/20

moh@mad گفت:
تا کی در انتظار گذاری به زاریم
باز آی بعد از اینهمه چشم انتظاریم
دیشب به یاد زلف تو در پرده های ساز
جان سوز بود شرح سیه روزگاریم

من سری دارم و در پای تو خواهم بازید
خجل از ننگ بضاعت، که سزاوار تو نیست!

Delaram88 · 25/7/20

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

moh@mad · 25/7/20

yeganeh yami گفت:
من سری دارم و در پای تو خواهم بازید
خجل از ننگ بضاعت، که سزاوار تو نیست!

تو تماشاگه خلقى و من از باده ى شوق
مستم آن گونه كه ياراى تماشايم نيست

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی