نویسنده این موضوع
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد....
نگه دارندهی بالا و پستی * گوا بر هستی او جمله هستی
نام رمان: خاطرات نوجوانی
نام نویسنده: Hannaneh کاربر انجمن رمان۹۸
نام ناظر: SHADOW
ویراستار: SHADOW
ژانر رمان: اجتماعی، طنز
خلاصه:
زندگی میگذرد، پس بخندیم تا خوش بگذرد.
خاطرههای شیرین همیشه چاشنی لـ*ـبخندت میشوند!
مثل قصه ما که سر دراز داشت و داستانمون هم که پر از حرف بود. اما فقط بگویم؛ خاطرههایی نو با آدمهایی نو ساختم که تمام نشدنی بودند، خاطرههایی که همیشه بر قلب و روحم پا برجا میمانند.
خاطرم باشد اگر روزی دلم در خاطراتم جا ماند، بخاطر آورم خاطراتی که خاطراتم را به خاطرهها سپرد!
که شاید دل بکند دلم از این خاطرهها...
خلاصه سه جلد:
داستان بچههای این گروه هم طولانی بود و هم خیلی پر ماجرا، ولی شروع سادهای داشت؛ مهاجرت چندباره یکی از بچهها!
اما اینبار این مهاجرت، فقط برای گذروندن زندگی نبود، بلکه برای زندگی کردن بود...
زندگی اون با زندگی چند نفر دیگه گره خورد و مشکل اینجا بود که این گره آنقدر کور شد که اگر اونها میخواستند نجات پیدا کنند، باید دخترانه، مرد میشدند و میجنگیدند. میجنگیدند تا اتفاقاتی رو رقم بزنند که سالهای سال زبان زد و نگهدار این عالم
باشد.
از همه دوستان عزیزم اعم از منتقدان عزیز، ناظران و همه و همه تقاضا دارم بی هیچ خود سانسوری نظر خود را اعلام کنند...
ممنون از همگی.
نگه دارندهی بالا و پستی * گوا بر هستی او جمله هستی
نام رمان: خاطرات نوجوانی
نام نویسنده: Hannaneh کاربر انجمن رمان۹۸
نام ناظر: SHADOW
ویراستار: SHADOW
ژانر رمان: اجتماعی، طنز
خلاصه:
زندگی میگذرد، پس بخندیم تا خوش بگذرد.
خاطرههای شیرین همیشه چاشنی لـ*ـبخندت میشوند!
مثل قصه ما که سر دراز داشت و داستانمون هم که پر از حرف بود. اما فقط بگویم؛ خاطرههایی نو با آدمهایی نو ساختم که تمام نشدنی بودند، خاطرههایی که همیشه بر قلب و روحم پا برجا میمانند.
خاطرم باشد اگر روزی دلم در خاطراتم جا ماند، بخاطر آورم خاطراتی که خاطراتم را به خاطرهها سپرد!
که شاید دل بکند دلم از این خاطرهها...
خلاصه سه جلد:
داستان بچههای این گروه هم طولانی بود و هم خیلی پر ماجرا، ولی شروع سادهای داشت؛ مهاجرت چندباره یکی از بچهها!
اما اینبار این مهاجرت، فقط برای گذروندن زندگی نبود، بلکه برای زندگی کردن بود...
زندگی اون با زندگی چند نفر دیگه گره خورد و مشکل اینجا بود که این گره آنقدر کور شد که اگر اونها میخواستند نجات پیدا کنند، باید دخترانه، مرد میشدند و میجنگیدند. میجنگیدند تا اتفاقاتی رو رقم بزنند که سالهای سال زبان زد و نگهدار این عالم
باشد.
رمان خاطرات نوجوانی | Hannaneh کاربر انجمن رمان ٩٨
یکهو همه جدی شدن و تأیید کردن. منم سری تکون دادم و کیفم رو درآوردم و بعدش رفتم که در رو ببندم که بچههای کلاس روبهرویی گفتن: -باز شماها این جا رو قُرُق کردین؟! با خنده تندتند سر تکون دادم و با نیش باز در رو بستم. حوا آهنگ رو گذاشت و گفت: -بریم. تازه آهنگمون شروع شده بود که یکهو یکی از...
forum.roman98.com
از همه دوستان عزیزم اعم از منتقدان عزیز، ناظران و همه و همه تقاضا دارم بی هیچ خود سانسوری نظر خود را اعلام کنند...
ممنون از همگی.
نقد و بررسی رمان خاطرات نوجوانی | Hannaneh کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: