مشاعره

niloofar.H · 19/5/20

در بن این پرده ی نیلوفری
کیست کند با چو منی همسری؟

Narges_Alioghli · 19/5/20

niloofar.H گفت:
در بن این پرده ی نیلوفری
کیست کند با چو منی همسری؟

یاس منی یا سمن، یاسمنی یاس من
با تو دگرگون شود، گلشن احساس من

niloofar.H · 19/5/20

Narges_Alioghli گفت:
یاس منی یا سمن، یاسمنی یاس من
با تو دگرگون شود، گلشن احساس من

نرنجید از و حیدر نامجوی
بگفت ار تو دانی از این به گوی

Narges_Alioghli · 19/5/20

niloofar.H گفت:
نرنجید از و حیدر نامجوی
بگفت ار تو دانی از این به گوی

یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه‌ی احسان شود روزی گلستان غم مخور

niloofar.H · 19/5/20

Narges_Alioghli گفت:
یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه‌ی احسان شود روزی گلستان غم مخور

رها شد ز بند زره موی اوی
درفشان چو خورشید شد روی اوی

Mahshid Setoodeh · 19/5/20

niloofar.H گفت:
رها شد ز بند زره موی اوی
درفشان چو خورشید شد روی اوی

یار دلدار من ار قلب بدین سان شکند
ببرد زود به جانداری خود پادشهش

niloofar.H · 19/5/20

Mahshid Setoodeh گفت:
یار دلدار من ار قلب بدین سان شکند
ببرد زود به جانداری خود پادشهش

شخصي همه شب بر سر بيمار گريست
چون روز شد او بمرد وبيمار بزيست

Mahshid Setoodeh · 19/5/20

niloofar.H گفت:
شخصي همه شب بر سر بيمار گريست
چون روز شد او بمرد وبيمار بزيست

ترسم نرسی به خانه ای (بعضی جاها کعبه ای نوشته شده) اعرابی
کین ره که تو میروی به ترکستان است

Narges_Alioghli · 19/5/20

تا به رخسار تو زلف مشک‌فام افتاده‌ست
من که باشم، خوزشید اینجا یه دام افتاده‌ست

Mahshid Setoodeh · 19/5/20

Narges_Alioghli گفت:
تا به رخسار تو زلف مشک‌فام افتاده‌ست
من که باشم، خوزشید اینجا یه دام افتاده‌ست

تا مگر همچو صبا باز به کوی تو رسم
حاصلم دوش به جز ناله شبگیر نبود

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی