مشاعره

Karkiz · 19/5/20

f.zare گفت:
من عاشقم و دلم بدو گشته تباه
عاشق نبود ز عیب معشوق آگاه

هر کجا رفتيم داغي بر دل ما تازه شد سوخت آخر جنس ما از گرمي بازارها

Karkiz · 19/5/20

f.zare گفت:
هر کجا رفتيم داغي بر دل ما تازه شد سوخت آخر جنس ما از گرمي بازارها

اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
گنـ*ـاه بخت پريشان و دست كوته ماست

Karkiz · 19/5/20

f.zare گفت:
اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
گنـ*ـاه بخت پريشان و دست كوته ماست

تو عهد كرده اي كه كشاني به خون مرا/ من جهد كرده ام كه به عهدت وفا كني

Karkiz · 19/5/20

f.zare گفت:
تو عهد كرده اي كه كشاني به خون مرا/ من جهد كرده ام كه به عهدت وفا كني

یک نعره مستانه ز جایی نشنیدیم
ویران شود این شهر که میخوانه ندارد

Karkiz · 19/5/20

f.zare گفت:
یک نعره مستانه ز جایی نشنیدیم
ویران شود این شهر که میخوانه ندارد

دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد

Karkiz · 19/5/20

f.zare گفت:
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد

دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی
عجب است اگر نگردد که بگردد آسیابی

Karkiz · 19/5/20

f.zare گفت:
دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی
عجب است اگر نگردد که بگردد آسیابی

یار آن بود که صبر کند بر جفای یار
ترک رضای خویش کند بر رضای یار

Karkiz · 19/5/20

f.zare گفت:
یار آن بود که صبر کند بر جفای یار
ترک رضای خویش کند بر رضای یار

راز دلت را مکن فاش به نامحرمان
در بر مامحرمان راز گشودن خطاست

Karkiz · 19/5/20

f.zare گفت:
راز دلت را مکن فاش به نامحرمان
در بر مامحرمان راز گشودن خطاست

تجلی گه خود کرد خدا دیده ی مارا
در این دیده در آیید و ببینید خدارا

Karkiz · 19/5/20

f.zare گفت:
تجلی گه خود کرد خدا دیده ی مارا
در این دیده در آیید و ببینید خدارا

این نمکدان خدا جنس عجیبی دارد!
هر چقدر می‌شکنی، باز نمک‌ها دارد!

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی