رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
...پنجره ی طبقه ی پایین می ایستادیم و حرکت های همدیگر را تقلید می کردیم و وانمود می کردیم عکس همدیگر هستیم که تو شیشه افتاده. من همیشه اشتباهی، حرکتها را وارونه انجام می دادم و او از خنده غش می کرد. اما حالا وقتی دستم را تکان دادم، عکس توی آیینه هم دقیقا همان کار را کرد.
☆دوقولوی_گمشده...
...مسن تر و عاقل تر از آن بود که در صورت خودم دیده بودم. خیلی زود دلیلش را فهمیدم. ایوی یک بار مرا از دست داده بود. عذاب مرگ مرا تحمل کرده بود. درست است که واقعیت نداشت، اما او که آن موقع این را نمی دانست. مرگ من به اندازه ی مرمر سردی که آن لحظه رویش نشسته بودیم، واقعی بود.
☆اتاق_پنهان...
⊱ اسکارلت برگشت رو به من و گفت: این نامه ها برای این به دست آدما میرسن، چون واقعیتو میگن. یعنی همه ی نوشته هاشون راست نیست و خیلی هم بی رحمانه نوشته میشن. ولی اون رگه های واقعیت که تو این نامه ها هست، همه رو ناراحت میکنه.
☆رقص_تاریکی
#سوفی_کلورلی
⊱ البته این وسط، مثل همیشه حواسمان به چیزهای دیگری پرت می شد. درست وقتی که فکر می کردیم به پرتگاه سقوط رسیده ایم، زندگی واقعی مثل رودخانه مسیر طبیعی اش را طی می کرد.
☆رقص_تاریکی
#سوفی_کلورلی