خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Usage for hash tag: معصومه_صابر

  1. فاطمه نوری

    عاشقانه‌های معصومه صابر

    ...تا صبح، پشت پنجره بنشیند و انگشتش را جلوی دهانش بگیرد رو به گنجشک ها که هیس!! آرام بگیرید! اینجا کسی تویِ فنجانش ماه را دارد هنوز... [ #معصومه_صابر ] *** ذره ذره ی زندگی را نوازش کن بی طلب ِ نوازشی از جهان! میگویی چگونه؟؟ :نور شو... روزهایی ست دریافته ام عشق ِ حقیقی نور است! نور شو. [...
  2. فاطمه نوری

    عاشقانه‌های معصومه صابر

    ...بسازد آفتاب در چشم هایت خستگی بگیرد. عشق میگوید ساکت باش و مگذار قضاوت ِ چشم ها و دهان ها و گوش ها تو را برنجانند. عشق رنجیده نمی شود خود ِ عشق باش و آمدن ها و رفتن ها را و گفته ها و نگفته ها را و زخم ها و مرهم را تنها عشق باش که عشق و سکوت، پاسخِ تمام زندگی ست... [ #معصومه_صابر ]
  3. فاطمه نوری

    عاشقانه‌های معصومه صابر

    ...کاسه ی آب بی چشمی پشت ِ سر همه چیز را جا گذاشتم. آدم گریه اش میگیرد اما خوب است آدم یه وقت هایی! خودش را هم بگذارد و برود... بدون ِ خیال ِ برگشتن برود برود برود حتی اگر یادش افتاد کنار کوله و چمدان و کاسه ی آب همانجا که چشمی پشت ِ سر نداشت دلش جامانده! من، همه چیز را جا گذاشتم... [...
  4. فاطمه نوری

    عاشقانه‌های معصومه صابر

    ...غرق میشوی... نشانی ات را که ندارم غرق میشوم در خودم. برایم،نامه ای بنویس و پست کن! به نشانی دریایی که غرق شد در دلتنگی تو در خودش! [ #معصومه_صابر ] عاقبت "همه"ی ما در خاک خواهیم شد "همه"ی ما از خاک خواهیم شد "همه ی ما"... جز آن تکه ی نوری که گوشه ی چشمانمان بود، همان دو فانوس ِ کوچک ِ...
  5. فاطمه نوری

    عاشقانه‌های معصومه صابر

    نمی رسد به تو پیغام و خطی از دلِ من که نیست نامه رسانی بغیرِ اشک مرا... [ #معصومه_صابر ] *** تمام فانوس های جهان را هم که روشن کنی شب ، شب است. آدم دلش که روشن باشد تمام شبهای تاریخ را هم طاقت می آوَرَد... [ #معصومه_صابر ]
  6. فاطمه نوری

    عاشقانه‌های معصومه صابر

    و عشق بال و پر ِ آدمی ست در عالم فضایِ دل ی عاشق پرنده زارِ خداست... [ #معصومه_صابر ] *** تنها چون ماه در آسمانم! و خیالِ تو و خیال ِ خوب ِ تو و خیالِ خوب ِ غمگین ِ تو دری ست به جهانی دیگر آنجا تو ماه ی بر آسمانی تنها... [ #معصومه_صابر ]
  7. فاطمه نوری

    عاشقانه‌های معصومه صابر

    غمت قدبلندی میکند آنقدر که اگر بر نوک پنجه هم بایستم تا سر ِ شانه هایش هم نیستم! شب بود. تو را به خاطر آوردم و گریستم چون گریه ی کودکی بی آشنا میان ِ های و هویِ بازار... [ #معصومه_صابر ] *** گریستم تنهاتر از ابر ِ کوچکی توی ِ یک قوطی کبریت! گریستم... [ #معصومه_صابر ]
  8. فاطمه نوری

    عاشقانه‌های معصومه صابر

    شادمانی ام طرحی ست به لطافت لبخندِ تو و غم! آه از غم آه از اندوه ِ بی پایان آه از دوری ِ تو ... [ #معصومه_صابر ]
  9. فاطمه نوری

    عاشقانه‌های معصومه صابر

    ...نورانی چشم هایت را پر بده به آسمان! آنوقت خورشید را صدا بزن سر بر شانه ات بگذارد و بگرید! می دانی؟! زندگی آنقدر ها هم طولانی نبود! پس چطور هزار سال من ادامه ی لبخند ِ توام؟ گاهی باید غم را لمس کرد! گاهی باید با شادی گریست. ... یکی بود ، یکی نبود! گاهی، غم را صدا بزن و بخندانش! [ #معصومه_صابر ]
  10. فاطمه نوری

    عاشقانه‌های معصومه صابر

    دریا هم که باشی، گاهی دلتنگ ترینی. دریا هم که باشی،گاهی غرق میشوی... نشانی ات را که ندارم غرق میشوم در خودم. برایم،نامه ای بنویس و پست کن! به نشانی دریایی که غرق شد در دلتنگی تو در خودش! [ #معصومه_صابر ]
  11. فاطمه نوری

    عاشقانه‌های معصومه صابر

    ...و نگفته را از چشم هایت می خوانم حرفی بزن! گردنبندی دارم از باران که هر روز شعر تازه ای برایم می خواند فقط به اسم ِ تو که می رسد دست و پایش را گم می کند و اشتباهی می افتد توی ِ چشم های ِ من! حالا تو بگو! بهار که بیاید خطی که گره زدم به ساقه ی نازک ِ توی باغچه برگ می شود یا پرنده؟! [...
  12. فاطمه نوری

    عاشقانه‌های معصومه صابر

    در بین غریب و دوست آدم دارند هر گوشه ی این شهر جهنم دارند دلگیرم از این جماعتِ تنها و از آینه هایی که تو را کم دارند... [ #معصومه_صابر ]
  13. SAEEDEH.T

    عاشقانه‌های معصومه صابر

    شبهای ِ بی تو هم میگذرد صبح هایِ بدونِ من هم. روزگار سبک و دوان بی آنکه دستهایمان را بگیرد بی بارِ غمی بر شانه اش می رود. امروز که هستی می گویم "دوستت دارم" امروز که هستم "دوستت دارم" را بگو... #معصومه_صابر
  14. SAEEDEH.T

    عاشقانه‌های معصومه صابر

    غمت اینجاست اما من نی ام غمگین اگر یادت مرا برده ست از خاطر و هر لحظه فراموشی چنان دلتنگیِ یک یار تو را بر شانه میگیرد... غمت اینجاست اما من نی ام غمگین... تمام روزگار آیینه کاری ست! ندارم لحظه ای تردید که یک اَرزن محبت در زمین پنهان نمی ماند..‌. #معصومه_صابر
  15. SAEEDEH.T

    عاشقانه‌های معصومه صابر

    ...ها ذره ذره بعضی ها یکهو!! نه فقط از به یاد آوردن ِ غم ، که گاهی به خاطر آوردن ِ شادی کشنده تر است به خاطر آوردن ِ کسی حتی و وای از دلتنگی ِ یادی... مرور ِ روزهای رفته چین و چروکند، مرور ِ روزهای نیامده هم! آدمیزاد اگر به خاطر نمی آورد دیرتر از دنیا دل برمی داشت...خیلی دیرتر...
  16. SAEEDEH.T

    عاشقانه‌های معصومه صابر

    ...قطره باران جان گرفت... من فرو بستم دهان و گفت"او" : _ هر صدف گوهر ندارد در دلش رسم گوهر ساختن خاموشی است... در خودم آرام چون دریا شدم هم خودم را ساختم هم عشق را قلب خود را کرده ام آیین و کیش از غمی ، یادی ، خیالی دوردست : گوهری دارم درون ِ قلبِ خویش گوهری دارم درون ِ قلب ِ خویش... #معصومه_صابر
  17. SAEEDEH.T

    عاشقانه‌های معصومه صابر

    ...که عشق دین من است. می خواهم با تو از خوشی های کوچکم بگویم از غم های کوچکم و از قلب ِ کوچکم... یکروز برای تو افسانه ای از حقیقتِ بزرگی را خواهم گفت افسانه ای که در آن جهان از آینه ست و یک روز ِ نزدیک هر کس روبه روی خود خواهد نشست! شاید حالا بدانی چرا تو را باید داشته باشم... #معصومه_صابر
  18. SAEEDEH.T

    عاشقانه‌های معصومه صابر

    حالم خوب است! بخت یار من است و چشمانم بار ِ دیگر سپیده دمان را به تماشا نشستند. آه ای روشنایی محض ای نور ای نقطه ی نورانی چشمانم چون پلک گشودم دلم را روشن کن چون سپیده دمانت... #معصومه_صابر
  19. SAEEDEH.T

    عاشقانه‌های معصومه صابر

    ...را تا میکنم و می نشینم گوشه ی تاریک و روشن ِ قلبم آفتاب را کاشته ام کنار شاخه ی نازک ِ توی گلدان. فردا صبح را از شاخه اش خواهم چید و در فنجان قهوه ات حل خواهم کرد! یک جرعه اش هزار سال ستاره خواهد شد توی چشمهایت... چراغ ها را خاموش کن! اینجا خیال ِ خوب ِ کسی روشنایِ من است. #معصومه_صابر
  20. SAEEDEH.T

    عاشقانه‌های معصومه صابر

    ...بیاویز به شاخه های درختان غمت را که زندگی بی زردها و نارنجی ها و سرخ ها و رویشی دوباره، بی فراموشی و گذشتن زیبا نیست! از درخت آویختمش همین امروز صبح غمی که گوشه ی دل داشتم کنار زرده ها و نارنجی هاو سرخ ها. بشوی دل ِ مرا،باران که می رقصم این پاییز را دست در دست بادهای آوازه خوان... #معصومه_صابر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا