رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
خود را با بدبختی به لبهی تـ*ـخت میرساند، اما دستی بر شانهاش قرار میگیرد و او خوب میداند متعلق به چه کسی است! پس با غضب و گویی چیز کثیفی به او خورده باشد، خود را عقب میکشد. دست ادریان در هوا میماند و ابرویش بالا میرود. دست خود را عقب میکشد و اخم ریزی میکند. حس میکند به غرورش برخورده و...
#پارت174
با آمدن گارسون، همه سفارش میدهیم و گارسون بعد از کمی خم شدن، با لبخند میرود. پدر با لبخند نگاهم میکند:
- خوب، چه احساسی داری؟
دستانم را در هم قفل میکنم و کوتاه و سریع میگویم:
- احساس رهایی.
پدر سر تکان میدهد و با لبخند میگوید:
- منم حس میکنم بلاخره باری از دوشم برداشته شده...