رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
سرش را عقب میکشد و با چشمان بستهی لاریسا مواجه میشود. لبخند میزند و موهای روی صورتش را کنار میزند و برای تغییر حال او، میگوید:
- حموم لازمی.
چشمان لاریسا باز میشود و لبخند کوچکی میزند و میگوید:
- تو هم همینطور.
هامان چشمک میزند:
- حموم دو نفره؟
لاریسا خندهاش میگیرد و از جا بلند شده...
#پارت167
میخندد و به نیمکت تکیه میدهد:
- از تو دفترت دیدم.
چشمک میزند:
- دختر خوشگلیه.
با به یاد آوردن چهرهاش لبخند میزنم:
- آره خوشگله.
با لبخند مرموز بر لبان پدر، به خود میآیم و لبخندم را عقب میرانم و سرم را پایین میاندازم:
- ولی چیزی بین ما نیست. اون پرتره هم پیشنهاد خودش بود. دوست...