رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
بالاخره درد تمام میشود و خون سیاه کاملا از تنش بیرون کشیده میشود و هامان بیحال چشمانش را روی یکدیگر میگذارد.
اسب پزشک عقب میرود و میگوید:
- به پری میگم براش دارو بیاره. خون زیادی از دست داده باید جبران بشه.
پگاسوس تشکر میکند و پزشک بیرون میرود. پگاسوس کنار لاریسا میایستد و به اشکهای...
#پارت165
متعجبتر میگوید:
- باهاش حرف زدی؟
سر تکان میدهم:
- بیشتر اون حرف زد تا من.
این بار لبخند میزند:
- برام جای تعجب داره، اون زیاد با کسی گرم نمیگیره.
فقط نگاهش میکنم و او میگوید:
- شاید به خاطر آروم بودن توهه.
میخندد و ادامه میدهد:
- آخه از چهرهات آرامش چکه میکنه و آدمو وادار...