رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
#پارت128
کم کم از جنگل خارج شده و پاهایش ماسههای گرم ساحل را حس میکنند. متعجب نگاهش به عقب میچرخد. درختانی که هر لحظه دور و دورتر میشوند. مردی که بازویش را گرفته، به جلو هلش میدهد و با فشردن شانههایش مجبور به زانو زدن بر روی ماسهها میکند. واران نیز کنارش زانو زده و هر دو به چوب قطور که...
#پارت128
به سمت عقب چرخیده و با دیدن پدر، لبخند میزنم. پدر کنارمان میایستد. پالتو کوتاه و شلوار جین سیاه، مثل همیشه خوشتیپش کرده است.
- شما چرا نرفتید؟
نهال با ناز میگوید:
- بده منتظرتون موندیم و همراه نیمه راه نشدیم؟
دایی میخندد و لپ نهال میکشد:
- ای کوچولوی زبون باز.
نهال با اخم مصنوعی...