رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
#پارت122
واران با لبخند نگاهش را از هامان گرفته و کیسه پول را در دست مرد میگذارد. مرد در کیسه نگاهی انداخته و با دیدن آن همه سکهی طلا، چشمان قهوهایاش برق میزند.
سریع از جلوی در کنار میرود. لاریسا پشت سر هامان و واران داخل میرود.
مرد دروازه را میبندد. واران به سمتش میرود و میگوید:
-...
#پارت122
خشکزده، دستان خانم جلالی از دستانم رها میشود و با استرس و ترس به عقب برمیگردم. کامران است که همانند یک دیو در درگاه در ایستاده و نگاهش بین من و خانم جلالی میچرخد. چندین نفر دیگر نیز پشت سرش ایستاده و با کنجکاوی داخل را دید میزدند. کامران با خشم دو قدم جلو میآید.
با ترس و دلهره...