رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
#پارت121
نگاهش در نگاه هامان میچرخد. هامان اخمهایش باز میشود و سریع او را در آ*غو*ش کشیده و دستش میان موهای خیسش فرو میرود:
- فکر کردم از دستت دادم.
لاریسا لبخند میزند و دست دور او حلقه میکند:
- هیچ وقت از دست من راحت نمیشی، این رو مطمئن باش.
هامان سر در گردن او فرو میکند و عمیق میبوید...
#پارت121
در را پشت سرش میبندد و دست به سـ*ـینه رو به من میگوید:
- مگه نگفته بودم حرف مهمی باهات دارم؟
وقتی تنها بودیم با من خودمانی صحبت میکرد و در جمع، رسمی. معلوم نبود با خود چندچند است.
از جایم بلند میشوم و کیفم را بر روی شانه انداخته و رو به رویش میایستم:
- فراموش کردم.
پوزخند میزند:
-...