رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
با صدای دنیا نگاهم را از منقل میگیرم و به او میدهم:
- سلام استاد، حال شما؟
لبخند زیبایی بر لبان رژ خوردهاش نشسته و مانتو کوتاه قرمز رنگش زیادی در چشم است.
- سلام، مرسی.
نگاهم را سریع از او گرفته و به آقای جعفری میدهم و سلام میکنم. لبخندی بر لبان گوشتیاش مینشیند و دست بزرگ و تپلش را به...
در این زمان که این دو گرم صحبت بودند، لاریسا مقابل اورسولا بر روی یک تکه سنگ، بر روی زمین می نشیند.
اورسولا با لبخند شروع به توضیح دادن میکند:
- تو گفتی یه موجود تاریک تو وجودت داری، درسته؟
لاریسا سرش را تکان میدهد. اورسولا با لبخند میگوید:
- من میخوام واقعیت رو بهت بگم.
کمی مکث میکند...