رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
#صدای_ناله_های_ویولن
#پارت_۱۲۳
بدون اینکه حتی ذرهای به طرفم برگردد، سلامم را بی جواب گذاشت و بی مقدمه پرسید:
- تعریف کن!
- چیو!؟
- قصهاتو دیگه، همونی که به خاطرش تا پشت در اتاق من اومدی.
لحنش نیش داشت و زهر میزد به جان آدم؛ اما من کم تجربه نبودم در چشیدن چنین زهری.
همانجا که ایستاده...
وقتی از رفتن کیان مطمئن شدم برگشتم تو بیمارستان. همه تو سالن بودن.
کیمیا مرخص شده بود و همه داشتن برمیگشتن.
افسانه اومد کنارم:
- افسون ماشین آوردی؟
با یاد اینکه ماشین رو در کلانتری جا گذاشتم آه از نهادم بلند شد:
- نه، ماشینم در کلانتریه!
سینا همهمون رو سمت ماشینش هدایت کرد:
- خب بیا ما...